نوشیدن خون قرمز
🩸𝐃𝐫𝐢𝐧𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐥𝐨𝐨𝐝🩸
(𝐏𝐚𝐫𝐭 2)
منشی: جناب رئیس..... اقای کیم جانگ هیون همراه مدیرشون به اینجا امدن و می خواهند بیان تو.....
پدر ات: عههه بگو بیان تو.....
کیم جانگ هیون: سلام.....
پدر ات: سلام خیلی خوش اومدین بفرمایید
ات: سلام اقای کیم جانگ هیون..... من ات هستم مدیر این شرکت خوشوقتم ( دستشو میاره جلو)
کیم جانگ هیون: من هم رئیس شرکت World هستم خوشوقتم ( دستشو اورد جلو و به ات دست داد)
تهیونگ: سلام.... من کیم تهیونگ مدیر شرکت World هستم خوشوقتم...( دستشو اورد جلو و به ات دست داد)
ات: من هم جانگ ات هستم مدیر شرکت Wing ... همچنین خوشوقتم....
پدر ات: خب لطفا بفرمایید بشینید.... چی میل دارید؟
جانگ هیون: قهوه لطفا ممنون....
تهیونگ: من هم قهوه ممنون....
پدر ات: تو چیزی نمیخوای ات؟...
ات: من هم قهوه....
( پدر ات زنگ زد و سفارش هارو به گارسون گفت....)
جانگ هیون: شرکت بزرگیه....
پدر ات: بله خیلی ممنون....
جانگ هیون: خب.... قرار بود با هم در این زمینه همکار شویم....
پدر ات: بله درسته..... و من یه ادمی میشناسم که در این زمینه ها حرفه ای و بسیار زرنگ هستش دخترم و مدیر این شرکت ات.....
جانگ هیون: بله..... مدیر من هم که خودتون میدونید پسرم تهیونگ.... خب لطفا خانم ات برای فردا این فعالیت هایی که میگم رو اماده کنید.... و برید با تهیونگ دیگه خودتون راه بندازید کارتون رو..... فقط میمونه قرارداد که امضاش کنیم....
ات: بله فقط جناب جانگ هیون..... من در این زمینه ممکنه نظرم متفاوت باشه با نظر اقای تهیونگ اون موقعه چی؟....
جانگ هیون: عه خب....
تق تق
پدر ات: اخ ببخشید.... بیا تو
( گارسون اومد قهوه هارو داد و رفت)
جانگ هیون: خب داشتم میگفتم..... دیگه سعی کنید باهم کنار بیایید و یادتون باشه من و جناب جانگ هوسوک ازتون انتظار های زیادی داریم چون هر دومون دارای شرکت بزرگ و پر فعالیتی هستیم و از همه مهم تر شما مدیر هستید..... حواستونو جمع کنین
ات و تهیونگ: بله.....
پدر ات: لطفا بفرمایید هر 3 نفرتون اینجا رو امضا کنید قرار داد رو.....
( امضا کردن و کمی حرف زدن و همشون اومدن جلوی در اتاق کار پدر ات وایستادن)
جانگ هیون: خب خوشحال شدم قراره همو زیاد ببینیم..... تهیونگ برو با خانم ات کارو شروع کنید..... و من هم کار دارم و میرم
پدر ات: لطف کردید اومدید خدانگهدار
ات: خب.... جناب کیم لطفا دنبال من بیاید
تهیونگ: بله.....
( ات به همراه تهیونگ رفتن اتاق کارش...)
ات: بفرمایید بشینید.....
تهیونگ: فقط بی زحمت میشه اون پرده رو بکشید نور افتاب من رو اذیت میکنه و چشمامو اذیت میکنه...
ات: عا.... بله باشه....
( ات رفت و پرده رو کشید و اومد نشست کنار تهیونگ و چند تا برگه اورده بود و گذاشت میز جلوشون....)
ات: خب این ها طرح ها و شکل هایی هستن که من طراحی کردم نظرتون چیه؟؟
(𝐏𝐚𝐫𝐭 2)
منشی: جناب رئیس..... اقای کیم جانگ هیون همراه مدیرشون به اینجا امدن و می خواهند بیان تو.....
پدر ات: عههه بگو بیان تو.....
کیم جانگ هیون: سلام.....
پدر ات: سلام خیلی خوش اومدین بفرمایید
ات: سلام اقای کیم جانگ هیون..... من ات هستم مدیر این شرکت خوشوقتم ( دستشو میاره جلو)
کیم جانگ هیون: من هم رئیس شرکت World هستم خوشوقتم ( دستشو اورد جلو و به ات دست داد)
تهیونگ: سلام.... من کیم تهیونگ مدیر شرکت World هستم خوشوقتم...( دستشو اورد جلو و به ات دست داد)
ات: من هم جانگ ات هستم مدیر شرکت Wing ... همچنین خوشوقتم....
پدر ات: خب لطفا بفرمایید بشینید.... چی میل دارید؟
جانگ هیون: قهوه لطفا ممنون....
تهیونگ: من هم قهوه ممنون....
پدر ات: تو چیزی نمیخوای ات؟...
ات: من هم قهوه....
( پدر ات زنگ زد و سفارش هارو به گارسون گفت....)
جانگ هیون: شرکت بزرگیه....
پدر ات: بله خیلی ممنون....
جانگ هیون: خب.... قرار بود با هم در این زمینه همکار شویم....
پدر ات: بله درسته..... و من یه ادمی میشناسم که در این زمینه ها حرفه ای و بسیار زرنگ هستش دخترم و مدیر این شرکت ات.....
جانگ هیون: بله..... مدیر من هم که خودتون میدونید پسرم تهیونگ.... خب لطفا خانم ات برای فردا این فعالیت هایی که میگم رو اماده کنید.... و برید با تهیونگ دیگه خودتون راه بندازید کارتون رو..... فقط میمونه قرارداد که امضاش کنیم....
ات: بله فقط جناب جانگ هیون..... من در این زمینه ممکنه نظرم متفاوت باشه با نظر اقای تهیونگ اون موقعه چی؟....
جانگ هیون: عه خب....
تق تق
پدر ات: اخ ببخشید.... بیا تو
( گارسون اومد قهوه هارو داد و رفت)
جانگ هیون: خب داشتم میگفتم..... دیگه سعی کنید باهم کنار بیایید و یادتون باشه من و جناب جانگ هوسوک ازتون انتظار های زیادی داریم چون هر دومون دارای شرکت بزرگ و پر فعالیتی هستیم و از همه مهم تر شما مدیر هستید..... حواستونو جمع کنین
ات و تهیونگ: بله.....
پدر ات: لطفا بفرمایید هر 3 نفرتون اینجا رو امضا کنید قرار داد رو.....
( امضا کردن و کمی حرف زدن و همشون اومدن جلوی در اتاق کار پدر ات وایستادن)
جانگ هیون: خب خوشحال شدم قراره همو زیاد ببینیم..... تهیونگ برو با خانم ات کارو شروع کنید..... و من هم کار دارم و میرم
پدر ات: لطف کردید اومدید خدانگهدار
ات: خب.... جناب کیم لطفا دنبال من بیاید
تهیونگ: بله.....
( ات به همراه تهیونگ رفتن اتاق کارش...)
ات: بفرمایید بشینید.....
تهیونگ: فقط بی زحمت میشه اون پرده رو بکشید نور افتاب من رو اذیت میکنه و چشمامو اذیت میکنه...
ات: عا.... بله باشه....
( ات رفت و پرده رو کشید و اومد نشست کنار تهیونگ و چند تا برگه اورده بود و گذاشت میز جلوشون....)
ات: خب این ها طرح ها و شکل هایی هستن که من طراحی کردم نظرتون چیه؟؟
۷.۳k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.