شادی

شادی

هاییییی ا.ت هستم و ۲۵ سالمه و چهار تا
دوست دیگم دارم که تازگیا به کره اومدیم
ما ایرانی هستیم دوستام : ترنم ، محیا، نرگس،سارا

part 1

شخصیت های اصلی =اعضای بی تی اس و
ا.ت و دوستاش
(توجه همه اینا فیکه پس گزارش نکنید)


ا.ت : نرگس چرا ما باید از این کوچه تنگ و پر از لات بیایم جا بهتر پیدا نکردی از اون راه بریم دانشگاه ؟

نرگس : عزیز ببین من همینو بلدم حالا هم جایی نیس که از اون جا بریم

محیا : اوکی ولی من مردم تو باید حلوامو بدی

نرگس : حالا هروقت اتفاق افتاد
محیا : گگگگ
ا.ت : واییییییییییی منو بگیر کممممممکک

سارا : چییی شدددد ؟
ترنم: وایی بچه ها ا.ت افتاد تو اون کوچه تاریکه.
محیا : خب چرا مثل اوسکولا نگا میکنید نمی بینید صدا نمیاد ؟
نرگس : ا.تتتتتتت خوبییییی وای شاید سرش خورده جایی بریم دنبالش .
همه بچه ها باهم : باششهههه بریممم

محیا : وای بچه هااا ا.ت مرده‌هههه اون مرده کیه گرفتدش؟


نرگس : محیا نگا کن چند نفر پشتمونن

محیا: یاااا وایی نکنه بهمون تجا.......

نرگس : وای بچه ها بیهوش شدید آخ

جونگ کوک : بچه ها من ا.ت رو برداشتم برید بقیه رو بردارید بزارید تو ون .

نامجون : خب من محیا رو برداشتم نرگس و ترنم و سارا رو کی برداشت ؟
جیمین : من نرگس رو برداشتم و تهیونگ ترنم و سارا رو هم شوگا
نامجون : اوک برید تو ون