قشنگ ترین عذاب من پارت ۲
قشنگ ترین عذاب من پارت ۲
ویو کوک
ته : خب...پرسیدم چند سالته
کوک : م...من ...بیست سالمه
وقتی سنم رو بهش گفتم یه نیم نگاهی که آغشته به پوزخند بود بهم کرد و پرونده رو گذاشت رو میز
ته : خوبه . یکم زیادی جوونی
کوک : ب...بله؟!
ته : مشکل خاصی داری؟ هر حرفی رو چند بار تکرار کنم ؟؟
کوک : معذرت میخوام
جذاب خر .
واقعا با چیزایی که ازش تعریف میکنن مو نمیزنه . بی اعصاب
ته : بیست سال؟ یکم برای بادیگاردی جوون میای .
میا : ا...اما رییس ، جونگ کوک خیلی...خیلی ماهره
ته : هوم ...شاید (پوزخند)
کوک : میتونم از حالا بهتون این اطمینان رو بدم که تحت هر شرایطی نزارم اتفاقی برای شما بیوفته و کارم رو بلدم ؛ فعلا با اجازه (جدی)
وقتی حرفم رو زدم اومدم بیرون و روی مبل نشستم
واقعا چی پیش خودش فکر کرده؟ آخه نه اینکه الان خودش ۳۰ سالشه ، من برای بادیگاردی جوونم ...
عصبی بودم و منتظر موندم تا میا بیاد بیرون
حدودا ۵ مین بعد اومد و نشست رو به روم
لبخند مهربونی زد و شروع کرد حرف زدن
میا: جونگ کوک شی . میدونم عصبانی شدی بخاطر حرفای رییس ؛ اما ...خب باید باهاش کنار بیای . به هر حال اون رفتارش با همه همینه . ولی نگران نباش ، تو از همین حالا به عنوان بادیگارد رسمی رییس تو مجموعه میمونی .
کوک : ممن...
ته : آ...یونگیاااااااا
یونگی : سلام تهیونگی
داشتم با میا حرف میزدم که رییس اومد بیرون و رفت سمت پسر مو طوسی رو به رومون و بغلش کرد . کپ کرده بودم ، این الان همونیه که تو اتاق داشت منو قورت میداد؟؟
کوک : که گفتی با همه همینجوریه :/
میا : عه البته به غیر از یونگی
جیمین : ما هم که اینجا هویج تهیونگ خان
ته : عهههه جیمینی کی اومدی؟(خوشحال)
جیمین : وقتی با این آقا تو حلق هم بودین(چشم غره)
ته : حیح ببخشید
کوک : به غیر از یونگی ها؟!
میا : و....جیمین شی (لبخند مصنوعی)
جیهوپ : به به سلام بر یار غار ما وی!(لبخند)
ته : او سلام هیونگ . چطوری!!؟
جیهوپ : خوببب...میا ما رو ندیدی؟؟
ته : چرا ؛ نونا داشت با او...
تا نگاهش خورد به ما حرفش نصف نیمه موند
نمیدونستم اینا کین که رییس انقدر باهاشون گرم میگیره .
کوک : میا...میشه بگی رییس با کی رفتارش همینجوریه؟؟(پوکر فیس)
میا : خب ببین کوک ... اینا قضیه داره که الان میام برات توضیح میدم . یه لحظه ببخشید
وقتی پاشد بره یکی از همون پسرا اومد سمتش و از پشت بغلش کرد
جیهوپ : میا خانم من چطوره؟؟(بم)
میا : آ...جونگ کوک شی ، ایشون دوست پسر بنده ان که یکم ... یکم که نه خیلی شوخه ، آره دیگه (لبخند مصنوعی)
پاشدم و ادای احترام کردم . بنظر میومد پسر باحال و پایه ای باشه ...
کنجکاویم برای فهمیدن این که اون پسرا کی هستن عین خوره تو جونم بود .
کوک : آم...میا ، مثل این که امروز روز مناسبی برای سوالاتم نیست . فردا میام پیشت ، خدافظ
ویو کوک
ته : خب...پرسیدم چند سالته
کوک : م...من ...بیست سالمه
وقتی سنم رو بهش گفتم یه نیم نگاهی که آغشته به پوزخند بود بهم کرد و پرونده رو گذاشت رو میز
ته : خوبه . یکم زیادی جوونی
کوک : ب...بله؟!
ته : مشکل خاصی داری؟ هر حرفی رو چند بار تکرار کنم ؟؟
کوک : معذرت میخوام
جذاب خر .
واقعا با چیزایی که ازش تعریف میکنن مو نمیزنه . بی اعصاب
ته : بیست سال؟ یکم برای بادیگاردی جوون میای .
میا : ا...اما رییس ، جونگ کوک خیلی...خیلی ماهره
ته : هوم ...شاید (پوزخند)
کوک : میتونم از حالا بهتون این اطمینان رو بدم که تحت هر شرایطی نزارم اتفاقی برای شما بیوفته و کارم رو بلدم ؛ فعلا با اجازه (جدی)
وقتی حرفم رو زدم اومدم بیرون و روی مبل نشستم
واقعا چی پیش خودش فکر کرده؟ آخه نه اینکه الان خودش ۳۰ سالشه ، من برای بادیگاردی جوونم ...
عصبی بودم و منتظر موندم تا میا بیاد بیرون
حدودا ۵ مین بعد اومد و نشست رو به روم
لبخند مهربونی زد و شروع کرد حرف زدن
میا: جونگ کوک شی . میدونم عصبانی شدی بخاطر حرفای رییس ؛ اما ...خب باید باهاش کنار بیای . به هر حال اون رفتارش با همه همینه . ولی نگران نباش ، تو از همین حالا به عنوان بادیگارد رسمی رییس تو مجموعه میمونی .
کوک : ممن...
ته : آ...یونگیاااااااا
یونگی : سلام تهیونگی
داشتم با میا حرف میزدم که رییس اومد بیرون و رفت سمت پسر مو طوسی رو به رومون و بغلش کرد . کپ کرده بودم ، این الان همونیه که تو اتاق داشت منو قورت میداد؟؟
کوک : که گفتی با همه همینجوریه :/
میا : عه البته به غیر از یونگی
جیمین : ما هم که اینجا هویج تهیونگ خان
ته : عهههه جیمینی کی اومدی؟(خوشحال)
جیمین : وقتی با این آقا تو حلق هم بودین(چشم غره)
ته : حیح ببخشید
کوک : به غیر از یونگی ها؟!
میا : و....جیمین شی (لبخند مصنوعی)
جیهوپ : به به سلام بر یار غار ما وی!(لبخند)
ته : او سلام هیونگ . چطوری!!؟
جیهوپ : خوببب...میا ما رو ندیدی؟؟
ته : چرا ؛ نونا داشت با او...
تا نگاهش خورد به ما حرفش نصف نیمه موند
نمیدونستم اینا کین که رییس انقدر باهاشون گرم میگیره .
کوک : میا...میشه بگی رییس با کی رفتارش همینجوریه؟؟(پوکر فیس)
میا : خب ببین کوک ... اینا قضیه داره که الان میام برات توضیح میدم . یه لحظه ببخشید
وقتی پاشد بره یکی از همون پسرا اومد سمتش و از پشت بغلش کرد
جیهوپ : میا خانم من چطوره؟؟(بم)
میا : آ...جونگ کوک شی ، ایشون دوست پسر بنده ان که یکم ... یکم که نه خیلی شوخه ، آره دیگه (لبخند مصنوعی)
پاشدم و ادای احترام کردم . بنظر میومد پسر باحال و پایه ای باشه ...
کنجکاویم برای فهمیدن این که اون پسرا کی هستن عین خوره تو جونم بود .
کوک : آم...میا ، مثل این که امروز روز مناسبی برای سوالاتم نیست . فردا میام پیشت ، خدافظ
۲.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.