ازدواج اجباری پارت:¹⁶
ازدواج اجباری پارت:¹⁶
میره سمت عمارت و همه نگهبان هارو میزنه و میکشه و میره داخل و داد میزنه
- چان هو (عربده
" اوو چته جئون عمارت و گذاشتی رو سرتت
- چان هو بگو ات کجاس وگرنه بهت رحم نمیکنم(عصبی
" باشه میگم ولی شرط داره جئون
- بنال چی میخوای(عصبی
" هرچی که داری و جونت
- قبوله
" واقعا
- اره ات و میبرم و فردا خودم میام(عصبی
* صدای جیغ ات میاد
- ات ات کجاس چرا جیغ میزنه
" نگرانش نباش شب بیا ببرش امروز و مهمون ماس
- حیف ات پیشته عوضی و گرنه میکشتمت(عصبی
" خب جئون میتونی بری و گرنه خودت میدونی....
- با عصبانیت از عمارت میزنه بیرون و میره عمارت خودش و میشینه فکر میکنه
ویو کوک: اگه قرار باشه ات و نجات بدم خودم میوفتم تو تله پس یعنی کمک لازم دارم از کی کمک بگیرم.... اهاااا لیاا اون میتونه کمکم کنه اما خیلی وقته ندیدمش تا امشب باید پیداش کنم...
- به هرچی شماره که از لیا داره زنگ میزنه (لیا دوست قدیمیه کوکه و پلیسه)
اخرین شماره: بوققق بوقق ، الو
* لیا تلفن و جواب میده و کوک همه چیز و براش تعریف میکنه و لیا میگه باشه من تا قبل از غروب اونجام کوک تلفن و قط میکنه و یه نفس راحت میکشه و رو مبل دراز میکشه و همونجور که درحال نقشه کشیه یه فکری به سرش میزنه
ویو کوک: ات از من ناراحت و به شدت عصبی بود پس میتونم کاری کنم حسودیش بشه شاید با لیا لج کنه اما به خودم نزدیک تر میشه اره اینو به لیا میگم
(قبل از غروب)
* یکی وارد عمارت میشه
( ÷ علامت لیا )
میره سمت عمارت و همه نگهبان هارو میزنه و میکشه و میره داخل و داد میزنه
- چان هو (عربده
" اوو چته جئون عمارت و گذاشتی رو سرتت
- چان هو بگو ات کجاس وگرنه بهت رحم نمیکنم(عصبی
" باشه میگم ولی شرط داره جئون
- بنال چی میخوای(عصبی
" هرچی که داری و جونت
- قبوله
" واقعا
- اره ات و میبرم و فردا خودم میام(عصبی
* صدای جیغ ات میاد
- ات ات کجاس چرا جیغ میزنه
" نگرانش نباش شب بیا ببرش امروز و مهمون ماس
- حیف ات پیشته عوضی و گرنه میکشتمت(عصبی
" خب جئون میتونی بری و گرنه خودت میدونی....
- با عصبانیت از عمارت میزنه بیرون و میره عمارت خودش و میشینه فکر میکنه
ویو کوک: اگه قرار باشه ات و نجات بدم خودم میوفتم تو تله پس یعنی کمک لازم دارم از کی کمک بگیرم.... اهاااا لیاا اون میتونه کمکم کنه اما خیلی وقته ندیدمش تا امشب باید پیداش کنم...
- به هرچی شماره که از لیا داره زنگ میزنه (لیا دوست قدیمیه کوکه و پلیسه)
اخرین شماره: بوققق بوقق ، الو
* لیا تلفن و جواب میده و کوک همه چیز و براش تعریف میکنه و لیا میگه باشه من تا قبل از غروب اونجام کوک تلفن و قط میکنه و یه نفس راحت میکشه و رو مبل دراز میکشه و همونجور که درحال نقشه کشیه یه فکری به سرش میزنه
ویو کوک: ات از من ناراحت و به شدت عصبی بود پس میتونم کاری کنم حسودیش بشه شاید با لیا لج کنه اما به خودم نزدیک تر میشه اره اینو به لیا میگم
(قبل از غروب)
* یکی وارد عمارت میشه
( ÷ علامت لیا )
۱۰.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.