تابع قوانین جمهوری اسلامی
تابع قوانین جمهوری اسلامی
عشق ناتنی پارت ۱
خدمتکار: خانم کیم ،خانم کیم
+هوم..چ..چیه
خدمتکار: بیدار شین باید برین سر کلاس زودباشینننن
+توروخدا... بزار یکم دیگه......بخواب...
خدمتکار: نمیشه خانوم آقا اگه بشنون هم شمارو تنبیه میکنن هم مارو
+اوفف...خیلی خوب باشه
از جام بلند شدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم و کارای لازمو انجام دادم و بعد لباس فرمم رو تنم کردم و سوار ماشین شدم و راننده رسوندم دم مدرسه ، تند تند رفتم تا زودتر از استاد برسم اما اون مرتیکه ۲۰ دقیقه زودتر اومده بودددددد
+استاد ببخشین دیگه تکرار نمیشه
استاد: دفعه آخرت باشه خانوم کیم یونا فهمیدی ؟
+بله بله فهمیدم ممنونم
رفتم صندلی کنار یجی نشستم
°یا شانس آوردی امروز استاد سر دنده ی کج بلند نشده بودا
لبخندی زدم که ادامه داد:
°هیونجین بعد از کات کردنت خیلی عصبی شده هر روز راجب تو ازم میپرسه منم بهونه میارم
+خوب میکنی حوصله صحبت کردن با یه مافیای خیانتکار روانی رو ندارم تو همه چی شانس آوردم بجز پدر و دوست پسر
یجی زد زیر خنده
°راست میگیا ، حالا تو خوبی من چی که بد شانسی پر زندگیم ریده
+فرندم ببخشینا رابطه منو داداشت زندگی تورم بهم ریخت
°نه بابا این چه حرفیه، فقط خدا خدا کن هیون خفتت نکنه
+باشه حواسم هست
کلاس تموم شدو به سمت خونه راه افتادم ، به خونه که رسیدم بابام رو دیدم که برگه هایی از امتحانم توی دستشن دروغ چرا همون جا نزدیک بود تو خودم برینم اگه امتحانم رو خراب کرده باشم میندازتش جلو سگاس میخورنم
+سل..ام...با..با خسته نباشی...چیزی شده ؟
بلند شدو به سمتم اومد هرقدمش به سمتم منو به مرض سکته نزدیک تر میکرد فکر کردم الان میزنه تو گوشم اما بغلم کرد
@ بهت افتخار میکنم دخترم
+منظورت چیه بابا جون؟
@چند روزه همه امتحاناتو نمره کامل میگیری بهت افتخار میکنم الحق که در آینده یه مافیای عالی میشی برای جایزت چی میخوای ؟
بابا راست میگفت این چند روز خیلی پیشرفت کرده بودم یعنی از وقتی با هیون رابطه گرفتم نمره هام شروع به ریزش کردن اما حالا دارن به روال قبل برمیگردن...
عشق ناتنی پارت ۱
خدمتکار: خانم کیم ،خانم کیم
+هوم..چ..چیه
خدمتکار: بیدار شین باید برین سر کلاس زودباشینننن
+توروخدا... بزار یکم دیگه......بخواب...
خدمتکار: نمیشه خانوم آقا اگه بشنون هم شمارو تنبیه میکنن هم مارو
+اوفف...خیلی خوب باشه
از جام بلند شدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم و کارای لازمو انجام دادم و بعد لباس فرمم رو تنم کردم و سوار ماشین شدم و راننده رسوندم دم مدرسه ، تند تند رفتم تا زودتر از استاد برسم اما اون مرتیکه ۲۰ دقیقه زودتر اومده بودددددد
+استاد ببخشین دیگه تکرار نمیشه
استاد: دفعه آخرت باشه خانوم کیم یونا فهمیدی ؟
+بله بله فهمیدم ممنونم
رفتم صندلی کنار یجی نشستم
°یا شانس آوردی امروز استاد سر دنده ی کج بلند نشده بودا
لبخندی زدم که ادامه داد:
°هیونجین بعد از کات کردنت خیلی عصبی شده هر روز راجب تو ازم میپرسه منم بهونه میارم
+خوب میکنی حوصله صحبت کردن با یه مافیای خیانتکار روانی رو ندارم تو همه چی شانس آوردم بجز پدر و دوست پسر
یجی زد زیر خنده
°راست میگیا ، حالا تو خوبی من چی که بد شانسی پر زندگیم ریده
+فرندم ببخشینا رابطه منو داداشت زندگی تورم بهم ریخت
°نه بابا این چه حرفیه، فقط خدا خدا کن هیون خفتت نکنه
+باشه حواسم هست
کلاس تموم شدو به سمت خونه راه افتادم ، به خونه که رسیدم بابام رو دیدم که برگه هایی از امتحانم توی دستشن دروغ چرا همون جا نزدیک بود تو خودم برینم اگه امتحانم رو خراب کرده باشم میندازتش جلو سگاس میخورنم
+سل..ام...با..با خسته نباشی...چیزی شده ؟
بلند شدو به سمتم اومد هرقدمش به سمتم منو به مرض سکته نزدیک تر میکرد فکر کردم الان میزنه تو گوشم اما بغلم کرد
@ بهت افتخار میکنم دخترم
+منظورت چیه بابا جون؟
@چند روزه همه امتحاناتو نمره کامل میگیری بهت افتخار میکنم الحق که در آینده یه مافیای عالی میشی برای جایزت چی میخوای ؟
بابا راست میگفت این چند روز خیلی پیشرفت کرده بودم یعنی از وقتی با هیون رابطه گرفتم نمره هام شروع به ریزش کردن اما حالا دارن به روال قبل برمیگردن...
۱.۵k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.