اوتاکو های خدشبخت پارت ۱۰
اوتاکو های خدشبخت پارت ۱۰
فلش میزنیم به اونجایی که دراکن رو کول تاکه میچی بود یه چند نفر اومدن خفتشون کردن
آسا:هوی جوجه(تاکه میچی) این دراز رو بردار برو اینا با من
تاکه:وات
کانو:آسا زیاده روی نمیکنی؟(با چشم به آسا فهموند که تاکه باید توی این مبارزه حضور داشته باشه)
آسا:من تو تکواندو تکم..ولی اول اون دراز رو باید..
هینا:امکان نداره شما دوتارو ول کنیم
آسا:واسه خودتون گفتم(میرود تا اتک همرو پتک کند)
کانو نگاه کردن به تاکه:یا این یارو رو بردار برو یا برو کمکش.
تاکه میچی رفت
اما:تو چیزی بلد نستی؟
کانو:دوس داشتم یاد بگیرم ولی بدنم خشک دو سانت بیشتر نمی تونم خودمو بچرخونم..معمولا اسپری فلفل همراهم هست ولی امشب فک نمیرکردم نیاز بشه..یعنی من فک میکردم نیاز بشه آسا گفت نیاز نیست..اینم شانسه مایه
کانو:جییییغ دست جوجه زخمی شددددد(تاکه میچی)
هینا:اون جوجه نیس اسمش تاکه میچیه
کانو:و شماها*اندر ذهن جد و ابادتدن رو حفظم ولی چیکار کنم
اما:سانو اما
هینا:تاچیبانا هیناتا
کانو:کامادو کانو (میدونم بروم نیارین ایده نداشتم)
اما :اون دوستت؟
کانو:آسا
(توجه داشته باشین که همزمان که اینا دارن لاس عه نه ببخشید حرف میزنن آسا و تاکه دارن پاره میشن و پاره میکنن دارکن هم داره اون وسط جون میده💔)
کانو:هووووی آسااااااااااا بپااااااااااا
آسا:بابا اینا چرا انقد وحشین!
اما:آسا چان مراقب باش!پشت سرت!
آسا تا برگرده ببینه چی شده اون کیوماسا یه لگد زد به صورت آسا و آسا پخش زمین شد
کانو:آساااا
آسا:آی آی آخخخ...من خوبم من خوبم
کانو:آخه اسکل پلشت مگه نگفتم نرو!
آسا:خعله خب باشه غلط نکردم!
هینا:تاکمیچی کون!!!!
کیوماسا میخواست تاکمیچی رو بزنه که آسا رفت و یه لگد مهمون کیوماسا کرد.
اما،دراکن،هینا،تاکمیچی:😳😳
کانو:آفرین گوسالههههههه
آسا:ای بابا خجالتم ندید حیحیحی
و بقیه داستان ادامه ی انیمه
صبح*
آسا ویو
آخ آییی صبحم بخیررررر،،بعد از صبحونه پاشم برم شیرکاکائو بخرم خیلی وقته نخوردم
آسا همینطور که داشت راه میرفت یهو...
فلش میزنیم به اونجایی که دراکن رو کول تاکه میچی بود یه چند نفر اومدن خفتشون کردن
آسا:هوی جوجه(تاکه میچی) این دراز رو بردار برو اینا با من
تاکه:وات
کانو:آسا زیاده روی نمیکنی؟(با چشم به آسا فهموند که تاکه باید توی این مبارزه حضور داشته باشه)
آسا:من تو تکواندو تکم..ولی اول اون دراز رو باید..
هینا:امکان نداره شما دوتارو ول کنیم
آسا:واسه خودتون گفتم(میرود تا اتک همرو پتک کند)
کانو نگاه کردن به تاکه:یا این یارو رو بردار برو یا برو کمکش.
تاکه میچی رفت
اما:تو چیزی بلد نستی؟
کانو:دوس داشتم یاد بگیرم ولی بدنم خشک دو سانت بیشتر نمی تونم خودمو بچرخونم..معمولا اسپری فلفل همراهم هست ولی امشب فک نمیرکردم نیاز بشه..یعنی من فک میکردم نیاز بشه آسا گفت نیاز نیست..اینم شانسه مایه
کانو:جییییغ دست جوجه زخمی شددددد(تاکه میچی)
هینا:اون جوجه نیس اسمش تاکه میچیه
کانو:و شماها*اندر ذهن جد و ابادتدن رو حفظم ولی چیکار کنم
اما:سانو اما
هینا:تاچیبانا هیناتا
کانو:کامادو کانو (میدونم بروم نیارین ایده نداشتم)
اما :اون دوستت؟
کانو:آسا
(توجه داشته باشین که همزمان که اینا دارن لاس عه نه ببخشید حرف میزنن آسا و تاکه دارن پاره میشن و پاره میکنن دارکن هم داره اون وسط جون میده💔)
کانو:هووووی آسااااااااااا بپااااااااااا
آسا:بابا اینا چرا انقد وحشین!
اما:آسا چان مراقب باش!پشت سرت!
آسا تا برگرده ببینه چی شده اون کیوماسا یه لگد زد به صورت آسا و آسا پخش زمین شد
کانو:آساااا
آسا:آی آی آخخخ...من خوبم من خوبم
کانو:آخه اسکل پلشت مگه نگفتم نرو!
آسا:خعله خب باشه غلط نکردم!
هینا:تاکمیچی کون!!!!
کیوماسا میخواست تاکمیچی رو بزنه که آسا رفت و یه لگد مهمون کیوماسا کرد.
اما،دراکن،هینا،تاکمیچی:😳😳
کانو:آفرین گوسالههههههه
آسا:ای بابا خجالتم ندید حیحیحی
و بقیه داستان ادامه ی انیمه
صبح*
آسا ویو
آخ آییی صبحم بخیررررر،،بعد از صبحونه پاشم برم شیرکاکائو بخرم خیلی وقته نخوردم
آسا همینطور که داشت راه میرفت یهو...
۳.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.