پارت ۳۱
یونا. پارک جیمین همه رو تحریک کرد که شما خواهر جانگکوک نیستید
ا.ت. الان هم حتما همه میخوان منو ببینن تا مطمئن شن
یونا. آره
ا.ت. خیلی خب برو پایین من الان میام
یونا. چشم
یونا رفت پایین منم عکسم با کوکو برداشتم و رفتم تو سالن
جیمین. بهبه جئون ا.ت یا بهتره بگم جئون ا.ت تقلبی بالاخره اومد
ا.ت. حرف دهنتو بفهم
جیمین. و اگه نفهمم؟
ا.ت. خودم بهت میفهمونم
یکی از مافیا ها. تو خواهر عقاب نیستی
یکی دیگشون. اگه میخوای قبول کنیم باید بهمون ثابت کنی
ا.ت. اگه عقاب اینجا بود هم میتونستین به همین راحتی اینارو بگید؟
جیمین. نه اما اون الان نیست...هیچوقت هم بر نمیگرده
ا.ت. درسته...اون بر نمیگرده
جیمین. پس ثابت کن خواهرشی
ا.ت. و اگه خواهرش بودم؟ باید تقاص اینجوری حرف زدنت رو پس بدی
جیمین. باشه
عکسو نشونش دادم
ا.ت. خب آقای پارک الان چی؟
جیمین. هه فتوشاپه
اومد نزدیکم و تو گوشم گفت
جیمین. میدونم خواهر عقابی اما قسم خوردم زندگی رو واست جهنم کنم
ا.ت. به همین خیال باش
رفت عقب
ا.ت. پس فوتوشاپه؟
جیمین. آره
ا.ت. آها اونوقت این فیلم چیو نشون میده؟
همون موقع یه فیلم پخش شد از کوک و ا.ت که اولین روز دبیرستان ا.ت بود...توی اون فیلم ا.ت میخواست بره مدرسه که کوک ازش فیلم گرفت...خود کوک هم تو اون فیلم بود...خیلی خوشحال بودن
ا.ت. قطعش کنید
فیلم قطع شد
ا.ت. بار آخرتون باشه با من اینطوری حرف میزنید وگرنه کل زندگیتونو نابود میکنم خودتون میدونید قدرت اینکه همتونو یکجا نابود کنمو دارم
همون مافیاعه گفت ا.ت خواهر عقاب نیست. ما رو ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جیمین. باشه تو جئون ا.تی اما از کجا معلوم عقاب مرده؟ جسدش کجا خاک شده؟
ا.ت. پارک جیمین همین الان از اینجا گورتو گم کن
جیمین. جوابی نداری بدی نه؟
ا.ت. کای ( بلند )
کای. بله خانم
ا.ت. همین الان آقای پارکو از اینجا بیرون کنید
کای. چشم
جیمین. تو یه دختر ۱۸ ساله ای...محاله بتونی حتی به گرد پای منم برسی
ا.ت. میبینی تا الان این تویی که به گرد پام نرسیدی
همون موقع جیمینو از اونجا کردن بیرون
ا.ت. سوال دیگه ای نیست؟
لونا. من سوال دارم
ا.ت. راجب؟
لونا. عقاب
ا.ت. بپرس
لونا. چرا وقتی میدونست قراره بمیره فرار نکرد؟
ا.ت. میخوای بفرستمت اون دنیا تا خودت ازش بپرسی؟
لونا. تو دلیلشو میدونی پس چرا بهمون نمیگی؟
ا.ت. درست حرف بزن
لونا. ممنون میشم اگه جواب بدید
ا.ت. فکر کنم تو هم بهتره بری پیش دوس پسرت
لونا. شوهر
ا.ت. کای خانم پارک رو راهنمایی کن ( فامیلی لونا پارک نیست چون دختر عمهی جیمینه پس فامیلی باباشو میگیره اما چون به ا.ت گفت جیمین شوهرش اونم بهش گفت خانم پارک )
لونا رو هم کردم بیرون...رفتم بالا سمت اتاق خوابم...تفنگمو برداشت و با دستمال میکشیدم روش...رفتم توی بالکن...به بیرون نگاه میکردم که دیدم چند نفر مسلح داره وارد ساختمون میشن...اینا آدمای جیمینن...سریع رفتم پایین
ا.ت. پارک جیمین از زندگی سیرت میکنم
با تفنگم بهشون شلیک میکردم...یکی یکی میزدمشون...همه مهمونا از ترسشون فرار کرده بودن...همینطور داشتم بهشون شلیک میکردم که دیدم دارن فرار میکنن...به هوسوک و یونا گفتم برن دنبالشون...اونا رفتن از عمارت بیرون...خدمت کارا هم رفته بودن...من تنها تو عمارت موندم...داشتم میرفتم سمت اتاقم که یکی دستمو کشید
ا.ت. ولم کن
از هر فوت و فنی که میشد استفاده کردم تا دستمو ول کنه اما ول نمیکردم...منو برد تو اتاق کار کوک و درو هم بست
ا.ت. هوی مرتیکه چه گوهی داری میخوری
...
ا.ت. الان هم حتما همه میخوان منو ببینن تا مطمئن شن
یونا. آره
ا.ت. خیلی خب برو پایین من الان میام
یونا. چشم
یونا رفت پایین منم عکسم با کوکو برداشتم و رفتم تو سالن
جیمین. بهبه جئون ا.ت یا بهتره بگم جئون ا.ت تقلبی بالاخره اومد
ا.ت. حرف دهنتو بفهم
جیمین. و اگه نفهمم؟
ا.ت. خودم بهت میفهمونم
یکی از مافیا ها. تو خواهر عقاب نیستی
یکی دیگشون. اگه میخوای قبول کنیم باید بهمون ثابت کنی
ا.ت. اگه عقاب اینجا بود هم میتونستین به همین راحتی اینارو بگید؟
جیمین. نه اما اون الان نیست...هیچوقت هم بر نمیگرده
ا.ت. درسته...اون بر نمیگرده
جیمین. پس ثابت کن خواهرشی
ا.ت. و اگه خواهرش بودم؟ باید تقاص اینجوری حرف زدنت رو پس بدی
جیمین. باشه
عکسو نشونش دادم
ا.ت. خب آقای پارک الان چی؟
جیمین. هه فتوشاپه
اومد نزدیکم و تو گوشم گفت
جیمین. میدونم خواهر عقابی اما قسم خوردم زندگی رو واست جهنم کنم
ا.ت. به همین خیال باش
رفت عقب
ا.ت. پس فوتوشاپه؟
جیمین. آره
ا.ت. آها اونوقت این فیلم چیو نشون میده؟
همون موقع یه فیلم پخش شد از کوک و ا.ت که اولین روز دبیرستان ا.ت بود...توی اون فیلم ا.ت میخواست بره مدرسه که کوک ازش فیلم گرفت...خود کوک هم تو اون فیلم بود...خیلی خوشحال بودن
ا.ت. قطعش کنید
فیلم قطع شد
ا.ت. بار آخرتون باشه با من اینطوری حرف میزنید وگرنه کل زندگیتونو نابود میکنم خودتون میدونید قدرت اینکه همتونو یکجا نابود کنمو دارم
همون مافیاعه گفت ا.ت خواهر عقاب نیست. ما رو ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جیمین. باشه تو جئون ا.تی اما از کجا معلوم عقاب مرده؟ جسدش کجا خاک شده؟
ا.ت. پارک جیمین همین الان از اینجا گورتو گم کن
جیمین. جوابی نداری بدی نه؟
ا.ت. کای ( بلند )
کای. بله خانم
ا.ت. همین الان آقای پارکو از اینجا بیرون کنید
کای. چشم
جیمین. تو یه دختر ۱۸ ساله ای...محاله بتونی حتی به گرد پای منم برسی
ا.ت. میبینی تا الان این تویی که به گرد پام نرسیدی
همون موقع جیمینو از اونجا کردن بیرون
ا.ت. سوال دیگه ای نیست؟
لونا. من سوال دارم
ا.ت. راجب؟
لونا. عقاب
ا.ت. بپرس
لونا. چرا وقتی میدونست قراره بمیره فرار نکرد؟
ا.ت. میخوای بفرستمت اون دنیا تا خودت ازش بپرسی؟
لونا. تو دلیلشو میدونی پس چرا بهمون نمیگی؟
ا.ت. درست حرف بزن
لونا. ممنون میشم اگه جواب بدید
ا.ت. فکر کنم تو هم بهتره بری پیش دوس پسرت
لونا. شوهر
ا.ت. کای خانم پارک رو راهنمایی کن ( فامیلی لونا پارک نیست چون دختر عمهی جیمینه پس فامیلی باباشو میگیره اما چون به ا.ت گفت جیمین شوهرش اونم بهش گفت خانم پارک )
لونا رو هم کردم بیرون...رفتم بالا سمت اتاق خوابم...تفنگمو برداشت و با دستمال میکشیدم روش...رفتم توی بالکن...به بیرون نگاه میکردم که دیدم چند نفر مسلح داره وارد ساختمون میشن...اینا آدمای جیمینن...سریع رفتم پایین
ا.ت. پارک جیمین از زندگی سیرت میکنم
با تفنگم بهشون شلیک میکردم...یکی یکی میزدمشون...همه مهمونا از ترسشون فرار کرده بودن...همینطور داشتم بهشون شلیک میکردم که دیدم دارن فرار میکنن...به هوسوک و یونا گفتم برن دنبالشون...اونا رفتن از عمارت بیرون...خدمت کارا هم رفته بودن...من تنها تو عمارت موندم...داشتم میرفتم سمت اتاقم که یکی دستمو کشید
ا.ت. ولم کن
از هر فوت و فنی که میشد استفاده کردم تا دستمو ول کنه اما ول نمیکردم...منو برد تو اتاق کار کوک و درو هم بست
ا.ت. هوی مرتیکه چه گوهی داری میخوری
...
۳.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.