ادامه پارت هفدهم(:💜
مهراب هم اونور خودشو الکی زده به خواب داره گوش میده فقط بعضی وقتا چشاشو باز میکنه نگا میکنه که ما رو هم دید
تازه رضا هم ما رو دید ولی هیچی نگف بهت
ماشالله بازیگریش خیلی خوبههه
اصن ضایه بازی در نیورددد
خلاصه که سرتو درد نیارم تا فهمیدیم که گفتی میخوای بهش بگی دوسش داری پریدیم و برقا رو روشن کردیم این بود داستان
من:خاک تو سرتون فضول ها
و برای تو هم متاسفم اقای برزگر
همشون با هم:همینی که هس
و بلاخره بعد کلی چرت و پرت گفتم دیگه توسط بچه ها رفتیم که بخوابیم
میخوام فردا صبح پاشم برم بازار ببینم چی پیدا میکنم واسه دیانا بخرم
پوفففف
یعنی چی میشه فردا
خدا کنه اتفاق های خوبی بیوفته...(:
تازه رضا هم ما رو دید ولی هیچی نگف بهت
ماشالله بازیگریش خیلی خوبههه
اصن ضایه بازی در نیورددد
خلاصه که سرتو درد نیارم تا فهمیدیم که گفتی میخوای بهش بگی دوسش داری پریدیم و برقا رو روشن کردیم این بود داستان
من:خاک تو سرتون فضول ها
و برای تو هم متاسفم اقای برزگر
همشون با هم:همینی که هس
و بلاخره بعد کلی چرت و پرت گفتم دیگه توسط بچه ها رفتیم که بخوابیم
میخوام فردا صبح پاشم برم بازار ببینم چی پیدا میکنم واسه دیانا بخرم
پوفففف
یعنی چی میشه فردا
خدا کنه اتفاق های خوبی بیوفته...(:
۱۳.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.