دوستت دارم (آخر)
تهیونگ رو دیدم که با اشک به زمین خیره شده
متوجه من نشد
رفتم و محکم بغلش کردم
شکه شده بود بعد که به خودش اومد خیلی محکم بغلم کرد
هردومون دلتنگ هم بودیم
-هق هق
+به جایی که داداشم سیلی زد نگاه کردم
زخم شده بود و کبود
+درد نمیکنه؟
جای زخم رو بوس کردم
-چ.چطور؟چطور م.منو هق بخشیدی؟
+من هنوزم دوست دارم...میدونستم بلاخره متوجه اشتباهت میشی..تازشم..سانی به باباش احتیاج داشت
-ا.اون دختر منه؟
+آره:)
+لبش رو گزاشت رو لبام و همیدگه رو میبوسیدیم
٪به به خجالت چیز خوبیه هاا
+-خنده
-میتونم سانی رو ببینم؟
+معلومه
دستش رو گرفتم و به اتاق سانی بردم
عین فرشته ها خوابیده بود
تهیونگ رفت بغل تختش و بوسش کرد و گونش رو ناز میکرد
-خیلی خوشگله
+اوهوم
سه ماه بعد
&آپا
-وییییییی اتتتتتت گفت آپاااااا
+چی چیگفتی سانی یه بار دیگه بگو مامان
&آپا
-+وییییییییی
و بعله به خوبی و خوشی زندگی کردننننن
ایزی ایزی تامام تامام
متوجه من نشد
رفتم و محکم بغلش کردم
شکه شده بود بعد که به خودش اومد خیلی محکم بغلم کرد
هردومون دلتنگ هم بودیم
-هق هق
+به جایی که داداشم سیلی زد نگاه کردم
زخم شده بود و کبود
+درد نمیکنه؟
جای زخم رو بوس کردم
-چ.چطور؟چطور م.منو هق بخشیدی؟
+من هنوزم دوست دارم...میدونستم بلاخره متوجه اشتباهت میشی..تازشم..سانی به باباش احتیاج داشت
-ا.اون دختر منه؟
+آره:)
+لبش رو گزاشت رو لبام و همیدگه رو میبوسیدیم
٪به به خجالت چیز خوبیه هاا
+-خنده
-میتونم سانی رو ببینم؟
+معلومه
دستش رو گرفتم و به اتاق سانی بردم
عین فرشته ها خوابیده بود
تهیونگ رفت بغل تختش و بوسش کرد و گونش رو ناز میکرد
-خیلی خوشگله
+اوهوم
سه ماه بعد
&آپا
-وییییییی اتتتتتت گفت آپاااااا
+چی چیگفتی سانی یه بار دیگه بگو مامان
&آپا
-+وییییییییی
و بعله به خوبی و خوشی زندگی کردننننن
ایزی ایزی تامام تامام
۲.۸k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.