mosio part ⑥
دکتر ادیس رفت
پماد و برداشتم و یکم ازش نوکه انگشتم زدم
اروم رو لبه تهیونگ میزدم
ا/ت=اگه پدر مادت اجازه میدن امشب بیا خونه ما
تهیونگ=پدرم معتاده...مادرمم مرده
باورم نمیشه...نمیتونم بفهمم با اینکه این پسر مادرش و از دست داده و پدرش معتاده انقد عاقل و مودبه...
باید خیلی حواسم بهش باشه
ا/ت=پس شهریه ی مدرسه رو از کجا میاری...نزدیکه ۸ میلیونه...
تهیونگ=تو کافه کار میکنم...ماهی دو میلیون میدن
ا/ت=...
ا/ت=امشب بیا خونه ما...پدر و مادرم ماموریتن..
تهیونگ=نمیخوام مذاحمت شم
ا/ت=مذاحمه چی...
ابرو و پیشونیه تهیونگ و بخیه زدن و بعده مدرسه رفتیم خونه ما
کیلید انداختم و رفتیم تو
تهیونگ داشت خونه رو نگاه میکرد
ا/ت=خب امروز ک همون دارم مجبورممم یه غذای خوب درست کنم
تهیونگ خندید
لبخند زدم
ا/ت=ببینم تو چیزی بلدی!؟
تهیونگ سرش و به علامته مثبت تکون داد
ا/ت=پسره خوبببببب برو ببینم چه میکنی
تهیونگ لبخند زد و لباسای تو خونش و پوشید و کیفش و گذاشت بغله کیفه من
رفت تو اشپزخونه
وایسادم کنارش
تهیونگ=ام خب ما سینه مرغ احتیاج داریم...
رفتم و واسه تهیونگ سینه مرغ و اوردم
دستاشو شست و دستکش دستش و شروع کرد به دونه دونه تیکه تیکه کردنه مرغا
چقد با سلیقه بود عر
تهیونگ=میشه پیازارو رنده کنی؟
ا/ت=حتما!
دوتا پیاز برداشتم و رنده کردم
تهیونگ=خب الان یه موادی نیاز دارم که بهم باید بدی
ا/ت=من امادم...
تهیونگ=خب فلفله قرمز فلفله سفید نمک رزماری سس سویا روغن زیتون شکره قهوه ای و دوتا هپه سیر
هرچی تهیونگ میگفت و من زود زود میاوردم
تهیونگ=ممنون..میشه قارچ و سیب زمینی سرخ کنی؟
ا/ت=اره الان شروع میکنم
سیپ زمینی و قارچا رو شستم و داشتم قاچشون میکردم...
نگاهم به تهیونگ افتاد که خیلی ریلکش و با حوصله مواد و قاطی میکرد و اروم اروم مرغارو رو گیریل میزاشت
ای خدا چقد مرده زندگیه
قارچا و سیب زمین و رو گذاشتم سرخ شه و مشغوله درست کردنه شربته آبلیمو شدم
تهیونگ یه عااالمه مرغ و داشت سرخ میکرد
نیم ساعت بعد دیگه کارمون تموم بود
تهیونگ=خب تو برو بشین من میارم
لبخند زدم و رفتم نشستم و نتفیلیکس و اوردم و فیلم گذاشتم
تهیونگ با یه ظرف پر از سیب زمینی و قارچ و مرغ اوردم و به همراهه دوتا لیوان پره شربت ابلیمو
ای خدااااالثستققخیخقااتسثاستک
ا/ت=ای خدااااااا T^T مرد تو چقد خوبییی
pv teahyung
با این حرفش یکم لپام گل برداشت
ا/ت یه تیکه رغ و گذاشت تو دهن و منتظه ری اکشنش بودم
و صورتش رفت توهم و بعد گفت
ا/ت=وااااااااااااییییییییییی عاشقشممممساقتهسا چقد خوشمزسسسسسسسنقهیختفا
خیلی خوشحال بودم خوشش اومده
شروع کردیم به غذا خوردن و فیلم دیدن
ا/ت=وای عالی بود ممنونمممم
تهیونگ=خواهش میکنم...
ا/ت با دقت داشت فیلم و میدید و من محوش شده بودم
پماد و برداشتم و یکم ازش نوکه انگشتم زدم
اروم رو لبه تهیونگ میزدم
ا/ت=اگه پدر مادت اجازه میدن امشب بیا خونه ما
تهیونگ=پدرم معتاده...مادرمم مرده
باورم نمیشه...نمیتونم بفهمم با اینکه این پسر مادرش و از دست داده و پدرش معتاده انقد عاقل و مودبه...
باید خیلی حواسم بهش باشه
ا/ت=پس شهریه ی مدرسه رو از کجا میاری...نزدیکه ۸ میلیونه...
تهیونگ=تو کافه کار میکنم...ماهی دو میلیون میدن
ا/ت=...
ا/ت=امشب بیا خونه ما...پدر و مادرم ماموریتن..
تهیونگ=نمیخوام مذاحمت شم
ا/ت=مذاحمه چی...
ابرو و پیشونیه تهیونگ و بخیه زدن و بعده مدرسه رفتیم خونه ما
کیلید انداختم و رفتیم تو
تهیونگ داشت خونه رو نگاه میکرد
ا/ت=خب امروز ک همون دارم مجبورممم یه غذای خوب درست کنم
تهیونگ خندید
لبخند زدم
ا/ت=ببینم تو چیزی بلدی!؟
تهیونگ سرش و به علامته مثبت تکون داد
ا/ت=پسره خوبببببب برو ببینم چه میکنی
تهیونگ لبخند زد و لباسای تو خونش و پوشید و کیفش و گذاشت بغله کیفه من
رفت تو اشپزخونه
وایسادم کنارش
تهیونگ=ام خب ما سینه مرغ احتیاج داریم...
رفتم و واسه تهیونگ سینه مرغ و اوردم
دستاشو شست و دستکش دستش و شروع کرد به دونه دونه تیکه تیکه کردنه مرغا
چقد با سلیقه بود عر
تهیونگ=میشه پیازارو رنده کنی؟
ا/ت=حتما!
دوتا پیاز برداشتم و رنده کردم
تهیونگ=خب الان یه موادی نیاز دارم که بهم باید بدی
ا/ت=من امادم...
تهیونگ=خب فلفله قرمز فلفله سفید نمک رزماری سس سویا روغن زیتون شکره قهوه ای و دوتا هپه سیر
هرچی تهیونگ میگفت و من زود زود میاوردم
تهیونگ=ممنون..میشه قارچ و سیب زمینی سرخ کنی؟
ا/ت=اره الان شروع میکنم
سیپ زمینی و قارچا رو شستم و داشتم قاچشون میکردم...
نگاهم به تهیونگ افتاد که خیلی ریلکش و با حوصله مواد و قاطی میکرد و اروم اروم مرغارو رو گیریل میزاشت
ای خدا چقد مرده زندگیه
قارچا و سیب زمین و رو گذاشتم سرخ شه و مشغوله درست کردنه شربته آبلیمو شدم
تهیونگ یه عااالمه مرغ و داشت سرخ میکرد
نیم ساعت بعد دیگه کارمون تموم بود
تهیونگ=خب تو برو بشین من میارم
لبخند زدم و رفتم نشستم و نتفیلیکس و اوردم و فیلم گذاشتم
تهیونگ با یه ظرف پر از سیب زمینی و قارچ و مرغ اوردم و به همراهه دوتا لیوان پره شربت ابلیمو
ای خدااااالثستققخیخقااتسثاستک
ا/ت=ای خدااااااا T^T مرد تو چقد خوبییی
pv teahyung
با این حرفش یکم لپام گل برداشت
ا/ت یه تیکه رغ و گذاشت تو دهن و منتظه ری اکشنش بودم
و صورتش رفت توهم و بعد گفت
ا/ت=وااااااااااااییییییییییی عاشقشممممساقتهسا چقد خوشمزسسسسسسسنقهیختفا
خیلی خوشحال بودم خوشش اومده
شروع کردیم به غذا خوردن و فیلم دیدن
ا/ت=وای عالی بود ممنونمممم
تهیونگ=خواهش میکنم...
ا/ت با دقت داشت فیلم و میدید و من محوش شده بودم
۷۵.۴k
۰۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.