پارت 1
علامت ها
ا/ت
کوک
~دستیار های کوک
م/ت (مامان ا/ت)
ب/ت (بابای ا/ت)
بعد از یه روز کاری خسته کننده برگشتم خونه و دیدم
هیچکی خونه نیست و از این بابت خوش حال بودم که بابای قمار بازم اینجا نیست رفتم یک خورده غذا خوردم و بعدش به اتاقم رفتم داشتم موهام رو شونه میکردم که صدای در اومد محل نزاشتم و به کار خودم ادامه دادم
مامانم با اعصبانیت اومد و گفت
م/ت:زود باش حاظر شو بیا پایین
من که همینجوری خشکم زده بود رفتم و لباسم رو پوشیدم بعد رفتن به طبقه پایین با چند تا مرد کت شلواری برخوردم که یه مرد جذاب هم به صندلی تکیه داده بود
ا/ت:اینجا چخبره؟
کوک وقتی دید هیچکدوم حرف نمیزنن خودش شروع کرد به توضیح دادن
کوک:بابات تورو توی قمار به من باخت
من با این حرفش شوکه شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم
ب/ت:دخترم....
ا/ت:خفه شو
ا/ت:مامان این عوضی چی میگه؟
م/ت:درست میگه
من زد به سرم و چاقو رو برداشتم و به سمت بابام رفتم که...
کپشن:خب امیدوارم خوشتون بیاد بیب هام
ا/ت
کوک
~دستیار های کوک
م/ت (مامان ا/ت)
ب/ت (بابای ا/ت)
بعد از یه روز کاری خسته کننده برگشتم خونه و دیدم
هیچکی خونه نیست و از این بابت خوش حال بودم که بابای قمار بازم اینجا نیست رفتم یک خورده غذا خوردم و بعدش به اتاقم رفتم داشتم موهام رو شونه میکردم که صدای در اومد محل نزاشتم و به کار خودم ادامه دادم
مامانم با اعصبانیت اومد و گفت
م/ت:زود باش حاظر شو بیا پایین
من که همینجوری خشکم زده بود رفتم و لباسم رو پوشیدم بعد رفتن به طبقه پایین با چند تا مرد کت شلواری برخوردم که یه مرد جذاب هم به صندلی تکیه داده بود
ا/ت:اینجا چخبره؟
کوک وقتی دید هیچکدوم حرف نمیزنن خودش شروع کرد به توضیح دادن
کوک:بابات تورو توی قمار به من باخت
من با این حرفش شوکه شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم
ب/ت:دخترم....
ا/ت:خفه شو
ا/ت:مامان این عوضی چی میگه؟
م/ت:درست میگه
من زد به سرم و چاقو رو برداشتم و به سمت بابام رفتم که...
کپشن:خب امیدوارم خوشتون بیاد بیب هام
۱۴.۷k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.