عشق دردناک ادامه پارت 33
تهیونگ جلو در با ماشین وایستاده بود همین که منو دید پیاده شد بدون حرفی چمدون دادم دستش و سریع تو ماشین نشستم اونم چمدونم رو گذاشت تو صندوق ماشین وامد نشست که بغضم شکست انگار فهمید حالم خیلی بده چیزی نگفت و فقط راه افتاد بعد نیم ساعت که گریه ام بند اومد گفت
تهیونگ:میخوام ببرمت خونه تا وو سوک رو ببینی و بعد میریم پیش میا چون میگفت دلش براتون تنگ شده
چیزی نگفتم و فقط سر تکان دادم این همه بدبختی که داشتم داشتم طلا*ق میگرفتم،داشتم بچه دار میشدم و مراقبت از پسر میا هم بود، میای مریض و شوهر میا تهیونگ و مهم تر از همه مریضی خودم باید هرچه سریع تر درمان میشدم و به تهیونگ هم میگفتم تا کمکم کنه واقعا همین که دیونه نشدم زیاده...
یعنی قراره ا.ت چیکار کنه ؟حالا که میخواد از جونگکوک طلا*ق بگیره چی میشه؟
چطور قراره دست سوریون رو کنه ؟یعنی دیر نمیشه برا رو کردن دست سوریون ؟
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلا✨💗🫶😉
شرط پارتهای بعد
لایک150
کامنت250
پارت قبل رو لایک کنید دوستان 🤝👍
تهیونگ:میخوام ببرمت خونه تا وو سوک رو ببینی و بعد میریم پیش میا چون میگفت دلش براتون تنگ شده
چیزی نگفتم و فقط سر تکان دادم این همه بدبختی که داشتم داشتم طلا*ق میگرفتم،داشتم بچه دار میشدم و مراقبت از پسر میا هم بود، میای مریض و شوهر میا تهیونگ و مهم تر از همه مریضی خودم باید هرچه سریع تر درمان میشدم و به تهیونگ هم میگفتم تا کمکم کنه واقعا همین که دیونه نشدم زیاده...
یعنی قراره ا.ت چیکار کنه ؟حالا که میخواد از جونگکوک طلا*ق بگیره چی میشه؟
چطور قراره دست سوریون رو کنه ؟یعنی دیر نمیشه برا رو کردن دست سوریون ؟
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلا✨💗🫶😉
شرط پارتهای بعد
لایک150
کامنت250
پارت قبل رو لایک کنید دوستان 🤝👍
۶۸.۹k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.