[ دیدار اول . پارت نهم ]
[ دیدار اول . پارت نهم ]
ورلین : اون وقت با کی ؟
چویا : خب یکی دیگه
ورلین : آخه تو از کی تاحالا دوست پیدا کردی
چویا لپاش رو باد کرد و گفت : از همین دیروززز
ورلین : خب ولش بیا تو شام نودل ( رامن ) داریم
چویا : آخ جوووننن
*
*
*
( برش زمانی ۴ سال بعد )
[ از زبان چویا ]
هعی دوباره یک روز کسل کننده دیگه
امروز هم امتحانم رو خیلی خوب دادم
تازه از فردا تعطیلات تابستونه هم هست شاید یه شهربازی یا جایی رفتم
( فردا آن روز ) از خونه زدم بیرون مثل همیشه با قور قور های ورلین کنار اومدم و رفتم بیرون تو شهربازی بودم روی یه نیمکت نشسته بودمو پشمک میخوردم که یکی اومد پیشم نشست بهش محل نزاشتم و ادامه پشمکم رو خوردم که اون مرد گفت
مرد : خیلی وقته ندیدمت ناکاهارا چویا
☆چویا در گیجی به سر میبرد که وقتی صداش رو شنید عصبانی شد و کمی ترسیده
چویا : اممم باز ماموریت دارم ؟
مرد : آره ولی ایندفعه باید یکی رو بکشی
چویا : هاااا لطفا برو به یک مامور دیگه بده میدونی که من اهل این کارا نیستم
مرد : ولی مجبوری ، دستور از بالایی ها هست
چویا : حالا کی هست ؟
☆ مرد از تو جیب کتش یک عکس در آورد و به چویا نشون داد ، چویا تا ........
★ ادامه دارد ★
________________________
نویسنده مرض دارد و جاهای حساس قطع میکند 💀🤌🤌
شرط برای پارت بعد : ۶ لایک و ۲ کامنت
ورلین : اون وقت با کی ؟
چویا : خب یکی دیگه
ورلین : آخه تو از کی تاحالا دوست پیدا کردی
چویا لپاش رو باد کرد و گفت : از همین دیروززز
ورلین : خب ولش بیا تو شام نودل ( رامن ) داریم
چویا : آخ جوووننن
*
*
*
( برش زمانی ۴ سال بعد )
[ از زبان چویا ]
هعی دوباره یک روز کسل کننده دیگه
امروز هم امتحانم رو خیلی خوب دادم
تازه از فردا تعطیلات تابستونه هم هست شاید یه شهربازی یا جایی رفتم
( فردا آن روز ) از خونه زدم بیرون مثل همیشه با قور قور های ورلین کنار اومدم و رفتم بیرون تو شهربازی بودم روی یه نیمکت نشسته بودمو پشمک میخوردم که یکی اومد پیشم نشست بهش محل نزاشتم و ادامه پشمکم رو خوردم که اون مرد گفت
مرد : خیلی وقته ندیدمت ناکاهارا چویا
☆چویا در گیجی به سر میبرد که وقتی صداش رو شنید عصبانی شد و کمی ترسیده
چویا : اممم باز ماموریت دارم ؟
مرد : آره ولی ایندفعه باید یکی رو بکشی
چویا : هاااا لطفا برو به یک مامور دیگه بده میدونی که من اهل این کارا نیستم
مرد : ولی مجبوری ، دستور از بالایی ها هست
چویا : حالا کی هست ؟
☆ مرد از تو جیب کتش یک عکس در آورد و به چویا نشون داد ، چویا تا ........
★ ادامه دارد ★
________________________
نویسنده مرض دارد و جاهای حساس قطع میکند 💀🤌🤌
شرط برای پارت بعد : ۶ لایک و ۲ کامنت
۲.۹k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.