* * زندگی متفاوت
🐾پارت 71
#leoreza
پانیذ مرخص کردم اوردمش خونه در اتاقش بستم وارد اتاق کار خودم شدم
باید زنگ میزدم به مهراب با دومین بوق جواب داد
رضا:سللام خوبی
مهراب:سلام چخبر چه عجب زنگ زدی تو
رضا:ببخشید یادم رفته بود حالا اوضاع شرکت روبه راه
مهراب:اره حلش کرد تو چی اون مرتیکه رو پیدا کردی
رضا:اره ارش کیانفر و اختلافش با ما رو نه میگم یه قرار باهاش بزاریم
مهراب:هوم خوب میشه من امشب ادرس خونه اش و شماره تلفنش تحقیق میکنم پیدا میکنم خوبه
رضا:اره خوبه
مهراب:راستی تونستی به پانیذ بگی
رضا:بعد اینکه رفتی انقد اتفاق افتاد که تونستم اصن وقت پیدا کنم
مهراب:مگه چه اتفاقی افتاده چیزی شده
رضا:نه بابا فقط ساحللل یعنی انقدر دلم میخاد یه فرشته اینو بردار از اینجا ببر
مهراب:یعنی در این حده
رضا:یه چی از اونور تر بابا کجای کاری
مهراب:باشع من برم
رضا:اره باید بری عشقت منتظرته مهشاد جون میگم
مهراب:خوبه میدونی داری اذیت میکنی خدافز
رضا:خافز
گوشی قط کردم چقد حرف زدم گوشی گذاشت رو میز
پرونده هایی که مربوط به کیانفری میشد گذاشتم تو یه پوشه ایی که رمز دار که کسی به جز خودم واردش نشه
در اتاق زده شد ساحل اومد تو
لپ تاپ بستم نمیخواستم بویی از این قضیه ببر و پا پیچم بشه
نشستم رو میز
رضا:باز چی میخوای ساحل
اومد نشست رو مبل دونفر باز دوباره اشک تمساح میریخت خدایا این بشر از زندگیم ببر بیرون
ساحل:رضا برگرد من غلط کردم من گوه خوردم
رضا:با این کارات مطمئن باش به هیجا نمیرسی
ساحل:بخداا من اشتباه کردم من فهمیدم بدون تو نمیتونم زندگی کنم برگرد
رضا:تازه به این نتیجه رسیدی که اشتباه کردی چه فایده داشت هومم تو داشتی هم زندگی خواهرم و خودمم بهم میزدی تا متوجه شدی اینو بدون من بدترین اشتباه زندگیم تو بودی
ساحل:اینجوری نگو بهت قول میدم خوب باشم برگرد
رضا:ساحل پاشو برو بیرون حوصله ات ندارم حوصله چرندیات ندارم برو بیرون
ساحل: باش من میرم ولی بدون باعث فاصلگی تو با من همین دخترس اینو بدونین بد تاوانی داره
رضا:حرفای خودمم لطف کن به خودم نزن
از اتاق رفت بیرون درم محکم کوبید خدایا این جه بلایی اخه هوفف برگشتم سر کارم با لپ تاپ ام......
#leoreza
پانیذ مرخص کردم اوردمش خونه در اتاقش بستم وارد اتاق کار خودم شدم
باید زنگ میزدم به مهراب با دومین بوق جواب داد
رضا:سللام خوبی
مهراب:سلام چخبر چه عجب زنگ زدی تو
رضا:ببخشید یادم رفته بود حالا اوضاع شرکت روبه راه
مهراب:اره حلش کرد تو چی اون مرتیکه رو پیدا کردی
رضا:اره ارش کیانفر و اختلافش با ما رو نه میگم یه قرار باهاش بزاریم
مهراب:هوم خوب میشه من امشب ادرس خونه اش و شماره تلفنش تحقیق میکنم پیدا میکنم خوبه
رضا:اره خوبه
مهراب:راستی تونستی به پانیذ بگی
رضا:بعد اینکه رفتی انقد اتفاق افتاد که تونستم اصن وقت پیدا کنم
مهراب:مگه چه اتفاقی افتاده چیزی شده
رضا:نه بابا فقط ساحللل یعنی انقدر دلم میخاد یه فرشته اینو بردار از اینجا ببر
مهراب:یعنی در این حده
رضا:یه چی از اونور تر بابا کجای کاری
مهراب:باشع من برم
رضا:اره باید بری عشقت منتظرته مهشاد جون میگم
مهراب:خوبه میدونی داری اذیت میکنی خدافز
رضا:خافز
گوشی قط کردم چقد حرف زدم گوشی گذاشت رو میز
پرونده هایی که مربوط به کیانفری میشد گذاشتم تو یه پوشه ایی که رمز دار که کسی به جز خودم واردش نشه
در اتاق زده شد ساحل اومد تو
لپ تاپ بستم نمیخواستم بویی از این قضیه ببر و پا پیچم بشه
نشستم رو میز
رضا:باز چی میخوای ساحل
اومد نشست رو مبل دونفر باز دوباره اشک تمساح میریخت خدایا این بشر از زندگیم ببر بیرون
ساحل:رضا برگرد من غلط کردم من گوه خوردم
رضا:با این کارات مطمئن باش به هیجا نمیرسی
ساحل:بخداا من اشتباه کردم من فهمیدم بدون تو نمیتونم زندگی کنم برگرد
رضا:تازه به این نتیجه رسیدی که اشتباه کردی چه فایده داشت هومم تو داشتی هم زندگی خواهرم و خودمم بهم میزدی تا متوجه شدی اینو بدون من بدترین اشتباه زندگیم تو بودی
ساحل:اینجوری نگو بهت قول میدم خوب باشم برگرد
رضا:ساحل پاشو برو بیرون حوصله ات ندارم حوصله چرندیات ندارم برو بیرون
ساحل: باش من میرم ولی بدون باعث فاصلگی تو با من همین دخترس اینو بدونین بد تاوانی داره
رضا:حرفای خودمم لطف کن به خودم نزن
از اتاق رفت بیرون درم محکم کوبید خدایا این جه بلایی اخه هوفف برگشتم سر کارم با لپ تاپ ام......
۱۲.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.