ₚ₈
ا/ت ویو:
آقای کیم حدودا بیست دقیقه برای مذاکره بحث کرد اما سرگیجه شدیدی داشتم و نمیتونستم خوب گوش بدم ناگهانی گفتم : آقای کیم اگر امروز از اور دیدن نمیکنیم برم حالم ... آقای کیم بدون شنید کامل جملم سرشو بالا پایین تکون داد از اتاق امدم بیرون خواستم برم سمت ماشین که دستی بازوهامو محکم فشار داد انگار استخونام داشت خرد میشد برگشتم که قبل از دیدن چهرش داد زد
تهیونگ: برای چی روز اول انقدر زود بدون رییس امدی بیرون؟فقط دنبال افاده ای اره؟
توان بحث نداشتم دستمو محکم از دستش بیرون کشیدم و بی توجه به حرفاش رفتم سمت ماشین تو اینه ماشین متوجه شدم که داره از دماغم خون میاد به سختی نفس میکشیدم در ماشین رو قفل کردم و چون شیشه ها دودی بود تونستم لباسمو عوض کنم با دستمال سعی کردم خون رو بند بیارم اما بند نمی امد ترسیدم و رفتم سمت فرمون سریع خودم رو به درمونگاه رسوندم سرم خیلی گیج میرفت به زور از ماشین پیاده شدم و تلو تلو خوران رفتم سمت در مونگاه اما درست جلوی درمونگاه چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی حس نکردم
پرش به دو ساعت بعد*
تهیونگ ویو : دختره ی احمق ماشینو برد خب من با چی برم خونه اصلا چش بود دیگه حتی کل کل هم نمیکرد
ا/ویو: با سردرد چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم ولی من که در درمونگاه غش کردم داشتم فکر میکردم که دکتر امد و گفت:
دخترم باید به خاطر کم خونی حتمی این دارو ها رو بخوابی که برات مینویسم اگر نخوری بدتر میشی الانم میتونی بری و سرم رو از تو دستم کشید بیرون
هیچی نگفتم از اونجا رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتم به عمارت به محض ورود یجی نگران امد بغلم کرد و گفت: میدونی چقدر نگرانت شدم؟
که تهیونگ از پشت نیشخندی زد و گفت: کارو پیچوند بره پیش دوست پسرش نگرانی نداره که
ولی واقعا حوصله بحث نداشتم و هیچی نگفتم آقای کیم امد و پرسید
آقای کیم: خوبی دخترم؟ فردا باید بریم مهمونی و تو به همراه نایب ریس به عنوان پارتنر حضور پیدا میکنید میخوام بدون کمک یجی برای خودت لباس بخری ببینم چند مرده علاجی
ا/ت: چشم قربان
رفتم توی سایت و یک لباس و کفش انتخاب کردم و خریدم بعد لب تاپ رو خاموش کردم و با خودم فکر کردم نایب ریس کیه؟ کنجکاو از یجی پرسیدم که گفت: خواهی دید و خندید
پرش به روز مهمونی*
لباسم رو پوشیدم مقداری آرایش کردم و کفش هامو پوشیدم(عکس گذاشتم) رفتم سمت پله ها باورم نمیشد نایب ریس …
آقای کیم حدودا بیست دقیقه برای مذاکره بحث کرد اما سرگیجه شدیدی داشتم و نمیتونستم خوب گوش بدم ناگهانی گفتم : آقای کیم اگر امروز از اور دیدن نمیکنیم برم حالم ... آقای کیم بدون شنید کامل جملم سرشو بالا پایین تکون داد از اتاق امدم بیرون خواستم برم سمت ماشین که دستی بازوهامو محکم فشار داد انگار استخونام داشت خرد میشد برگشتم که قبل از دیدن چهرش داد زد
تهیونگ: برای چی روز اول انقدر زود بدون رییس امدی بیرون؟فقط دنبال افاده ای اره؟
توان بحث نداشتم دستمو محکم از دستش بیرون کشیدم و بی توجه به حرفاش رفتم سمت ماشین تو اینه ماشین متوجه شدم که داره از دماغم خون میاد به سختی نفس میکشیدم در ماشین رو قفل کردم و چون شیشه ها دودی بود تونستم لباسمو عوض کنم با دستمال سعی کردم خون رو بند بیارم اما بند نمی امد ترسیدم و رفتم سمت فرمون سریع خودم رو به درمونگاه رسوندم سرم خیلی گیج میرفت به زور از ماشین پیاده شدم و تلو تلو خوران رفتم سمت در مونگاه اما درست جلوی درمونگاه چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی حس نکردم
پرش به دو ساعت بعد*
تهیونگ ویو : دختره ی احمق ماشینو برد خب من با چی برم خونه اصلا چش بود دیگه حتی کل کل هم نمیکرد
ا/ویو: با سردرد چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم ولی من که در درمونگاه غش کردم داشتم فکر میکردم که دکتر امد و گفت:
دخترم باید به خاطر کم خونی حتمی این دارو ها رو بخوابی که برات مینویسم اگر نخوری بدتر میشی الانم میتونی بری و سرم رو از تو دستم کشید بیرون
هیچی نگفتم از اونجا رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتم به عمارت به محض ورود یجی نگران امد بغلم کرد و گفت: میدونی چقدر نگرانت شدم؟
که تهیونگ از پشت نیشخندی زد و گفت: کارو پیچوند بره پیش دوست پسرش نگرانی نداره که
ولی واقعا حوصله بحث نداشتم و هیچی نگفتم آقای کیم امد و پرسید
آقای کیم: خوبی دخترم؟ فردا باید بریم مهمونی و تو به همراه نایب ریس به عنوان پارتنر حضور پیدا میکنید میخوام بدون کمک یجی برای خودت لباس بخری ببینم چند مرده علاجی
ا/ت: چشم قربان
رفتم توی سایت و یک لباس و کفش انتخاب کردم و خریدم بعد لب تاپ رو خاموش کردم و با خودم فکر کردم نایب ریس کیه؟ کنجکاو از یجی پرسیدم که گفت: خواهی دید و خندید
پرش به روز مهمونی*
لباسم رو پوشیدم مقداری آرایش کردم و کفش هامو پوشیدم(عکس گذاشتم) رفتم سمت پله ها باورم نمیشد نایب ریس …
۵.۷k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.