فیک کوک (جدایی ناپذیر) پارت ۲۵
( شب )
از زبان ا/ت
جونگ کوک بهم زنگ زد و گفت آماده باشم میاد دنبالم
بعده چند دقیقه صدای بوق اومد رفتم پایین مامانم اینا داشتن شام میخوردن مامانم گفت : کجا گفتم : مامان من دارم...همین که میخواستم بقیه حرفم رو بزنم ا/نی خواهرم گفت : مامان ا/ت داره با رییس کوک میره سفره کاری گفتم : سفره کاری چیه ، اما ا/نی فوراً اومد بغلم کرد و گفت : توی سفره کاری موفق باشین بعد حولم داد و برد جلوی در گفت : ا/ت برو بیشتر از این منتظرش نزار خودش برات تعریف میکنه گفتم : چیو گفت : دیگه برو
رفتم بیرون ماشین جلوم بود سوار شدم جونگ کوک گفت : سلام چطوری گفتم : خوبم...راستی ا/نی گفت تو برام تعریف میکنی ولی چیو ؟ گفت : میخوام بدزدمت برای چند روز گفتم : چی ؟ گفت : میخوام برای چند روز فقط منو تو دوتایی باهم باشیم دور از شرکت
از زبان ا/ت
جونگ کوک بهم زنگ زد و گفت آماده باشم میاد دنبالم
بعده چند دقیقه صدای بوق اومد رفتم پایین مامانم اینا داشتن شام میخوردن مامانم گفت : کجا گفتم : مامان من دارم...همین که میخواستم بقیه حرفم رو بزنم ا/نی خواهرم گفت : مامان ا/ت داره با رییس کوک میره سفره کاری گفتم : سفره کاری چیه ، اما ا/نی فوراً اومد بغلم کرد و گفت : توی سفره کاری موفق باشین بعد حولم داد و برد جلوی در گفت : ا/ت برو بیشتر از این منتظرش نزار خودش برات تعریف میکنه گفتم : چیو گفت : دیگه برو
رفتم بیرون ماشین جلوم بود سوار شدم جونگ کوک گفت : سلام چطوری گفتم : خوبم...راستی ا/نی گفت تو برام تعریف میکنی ولی چیو ؟ گفت : میخوام بدزدمت برای چند روز گفتم : چی ؟ گفت : میخوام برای چند روز فقط منو تو دوتایی باهم باشیم دور از شرکت
۱۶۰.۶k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.