رمان

عشق زیبا 💜🖤♥️💜🖤♥️


بعدها می فهمین که اردیا چه گونه عاشق هم می شن


دیانا*باشه


ارسلان*حاضر شو


دیانا*اوکی



ارسلان*سوار ماشین شدیم رفتیم رستوران


دیانا*در گوش گفتم اینجا خیلی گرونه


ارسلان*فدای سرت💜💜💜



دیانا*گفتم باشه بریم بشینیم ؟



ارسلان*معلومه



دیانا*نشستیم گارسن اومد گفت

گارسن *چی میل دارید ؟


ارسلان*یک پیتزا پپرونی دوتا نوشابه و سیب زمینی


گارسن*بله حتماً تا 15دقیقه دیگه اماده میشه


ارسلان*ممنون


دیانا*چقدر شد ؟


ارسلان*یک ملیون


دیانا*دهنم باز موند الکی نگید


ارسلان*راست گفتم

دیانا*غذا اومد خوردیم اومدیم بیرون گفتم ممنون


ارسلان*خواهش می کنم عزیزم دلم 💜🖤♥️

ارسلان*دیدم یه پسره اومد جلوش گفت خوشگله شماره بدم پاره کنی


ارسلان*اومدم با کله رفتم تو دماغش بعد دعوا مون شد


دیانا*ارسلان بس کن ارسلان



ارسلان*دعوا رو تموم کردیم پسره رفت گورش گم کرد


دیانا*دستمال کاغذی رو برداشتم گذاشتم روی زخمش خوبی



ارسلان*اره خوبم


دیانا*دیگه دعوا نکنم


ارسلان*باشه


دیانا*بریم


ادامه دارد امروز می زارم


لایک کنید 💜💜