گاهی نگاهت می کنم و به شوق وصالت
گاهی نگاهت می کنم و به شوق وصالت
ازخطوط لبخندت اشکي از شوق
برصورت مخملی سرخ وسفیدت می چکانم
تا می خواهم جانم را فدایت کنم ؛
خیالت سرابی می شود، برپیراهن تنگ آرزوهایم
آنقدر زیبا و جذابی
که قلمم ازنوشتنت حیران می ماند
نمیتوانم توراچه بخوانم
اما هر چه هست قلب تپنده من
توانایی نداشتنت را
نمی تواند هضم کند
پوسته زیرین جانم میترکد
هزار بار هم بارور شود
مانند پیله ابریشم نگاهت نمی گردد
شمع میشوم وباخاکسترم؛
دور قافیه ی وجودت میگردم
اشکم قاصدکی می شود
که فرداهای تورا بیتوته می کند
می خواهم بمانی
حتی اگرمن هم ثانیه ای در گذرگاه وصلت نباشم
می خواهم زندکی کنی
حتی اگر من درطالعت نباشم
می خواهم دست واژهایم رابگیرم
تو عروسم می شوی، تا سطربه سطر
برای دیوان چشمانت غزل سرایی کنم
تو ....
شیفته وهاله روی دلبریم نباشی!
بمان وابدیتم باش
وباقاصدک مهرت
جانم را؛گرمای تسلای لبخند لبهایت کن
#دلنوشته
#عاشقانه
#خاص
ازخطوط لبخندت اشکي از شوق
برصورت مخملی سرخ وسفیدت می چکانم
تا می خواهم جانم را فدایت کنم ؛
خیالت سرابی می شود، برپیراهن تنگ آرزوهایم
آنقدر زیبا و جذابی
که قلمم ازنوشتنت حیران می ماند
نمیتوانم توراچه بخوانم
اما هر چه هست قلب تپنده من
توانایی نداشتنت را
نمی تواند هضم کند
پوسته زیرین جانم میترکد
هزار بار هم بارور شود
مانند پیله ابریشم نگاهت نمی گردد
شمع میشوم وباخاکسترم؛
دور قافیه ی وجودت میگردم
اشکم قاصدکی می شود
که فرداهای تورا بیتوته می کند
می خواهم بمانی
حتی اگرمن هم ثانیه ای در گذرگاه وصلت نباشم
می خواهم زندکی کنی
حتی اگر من درطالعت نباشم
می خواهم دست واژهایم رابگیرم
تو عروسم می شوی، تا سطربه سطر
برای دیوان چشمانت غزل سرایی کنم
تو ....
شیفته وهاله روی دلبریم نباشی!
بمان وابدیتم باش
وباقاصدک مهرت
جانم را؛گرمای تسلای لبخند لبهایت کن
#دلنوشته
#عاشقانه
#خاص
۴.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.