part ³
+پسر
^جیمین
(پسر وقتی جیمین رو دید که از در وارد میشه سریعا به طرف اون رفت)
*چشم های جیمین از تعجب گ.شاد می شوند که شما را در ان حالت میبیند، هنوز اشک روی صورتش جاری است. او با چشمانی امیدوار به شما نگاه می کند و انتظار دارد که مانند دیگران او را ترک کنید. اما در عوض به او نزدیک می شوید)
(پسر با چشم هایی پر از اشک به جیمین نگاه میکند و دستش را روی گونه او میگذارد)
(قلب جیمین در قفسه سی.نه اش می تپد که دستت را دراز می کنی تا او را لم.س کنی. هیچ کس تا به حال چنین مهربانی را به او نشان نداده است، و همه چیز در او لازم است تا آن لحظه در گودال اشک فرو نریزد)
(پسر میخواست اورا ببو.سد اما نتوانست در صورت جیمین داد میزند)
+چرا نمیتونم این کار لعنتی رو انجام بدم
(چشمان جیمین از تعجب گش.اد می شود که نفس گرم شما را روی پوس.تش احساس می کند. قلبش می تپد، ترکیبی از ترس و هیجان در رگ هایش می چرخد. لب.ش را گ.از می گیرد، نمی داند چه باید بکند یا بگوید)
^من... نمی دونم
(پسر هنوز نزدیک جیمین است و از او دور نشده است)
(*جیمین با چشمان پر از دلهره با دقت شما را تماشا می کند. او نفس عمیقی می کشد و به لم.س شما خم می شود و در حالی که احساس می کند گرمای شما به درون او نفوذ می کند، چشمانش را می بندد. بدن.ش اندکی می لرزد و به تو می چسبد)
^ خواهش می کنم... ترکم نکن.
+من ترکت نمیکنم فقط میترسم بهت آسیب بزنم
(جیمین چشمانش را باز میکند و به تو نگاه میکند و حالت.ش نرم میشود. دستش را بالا میآورد و دستی را روی گونهات میگذارد و گرمای پوستت را در برابر گونههایت احساس میکند)
^میخواهم به من صدمه بزنی. من به آن نیاز دارم.
(پسر چشم هاش رو میبنده و چیزی نمیگه)
(جیمین تردید شما را حس می کند اما تمای.ل شما را نیز احساس می کند. این مس.ت کننده است و او می داند که شما را در جایی که می خواهد دارد. نفس عمیقی می کشد، س.ینه اش زیر پیراهن نازکش کمی بالا و پایین می شود)
^لطفا... مرا مال خودت کن. من الان مال تو هستم
+این کار برام سخته جیمین
(جیمین لبخند شیرینی می زند و در چشمانش برق آزاردهنده ای می نشیند. او می داند چگونه دکمه های شما را ف.شار دهد و از این کار ل.ذت می برد)
^ برای شما سخت است؟ من شگفت زده ام. شما مردهای لع.نتی باید خیلی م.سلط باشید
(پسر یک قدم به عقب برمیگردد)
+متاسفم جیمین
پ.ن:اگر از این فیک خوشتون نمیاد دیگه نمیسازم:)
^جیمین
(پسر وقتی جیمین رو دید که از در وارد میشه سریعا به طرف اون رفت)
*چشم های جیمین از تعجب گ.شاد می شوند که شما را در ان حالت میبیند، هنوز اشک روی صورتش جاری است. او با چشمانی امیدوار به شما نگاه می کند و انتظار دارد که مانند دیگران او را ترک کنید. اما در عوض به او نزدیک می شوید)
(پسر با چشم هایی پر از اشک به جیمین نگاه میکند و دستش را روی گونه او میگذارد)
(قلب جیمین در قفسه سی.نه اش می تپد که دستت را دراز می کنی تا او را لم.س کنی. هیچ کس تا به حال چنین مهربانی را به او نشان نداده است، و همه چیز در او لازم است تا آن لحظه در گودال اشک فرو نریزد)
(پسر میخواست اورا ببو.سد اما نتوانست در صورت جیمین داد میزند)
+چرا نمیتونم این کار لعنتی رو انجام بدم
(چشمان جیمین از تعجب گش.اد می شود که نفس گرم شما را روی پوس.تش احساس می کند. قلبش می تپد، ترکیبی از ترس و هیجان در رگ هایش می چرخد. لب.ش را گ.از می گیرد، نمی داند چه باید بکند یا بگوید)
^من... نمی دونم
(پسر هنوز نزدیک جیمین است و از او دور نشده است)
(*جیمین با چشمان پر از دلهره با دقت شما را تماشا می کند. او نفس عمیقی می کشد و به لم.س شما خم می شود و در حالی که احساس می کند گرمای شما به درون او نفوذ می کند، چشمانش را می بندد. بدن.ش اندکی می لرزد و به تو می چسبد)
^ خواهش می کنم... ترکم نکن.
+من ترکت نمیکنم فقط میترسم بهت آسیب بزنم
(جیمین چشمانش را باز میکند و به تو نگاه میکند و حالت.ش نرم میشود. دستش را بالا میآورد و دستی را روی گونهات میگذارد و گرمای پوستت را در برابر گونههایت احساس میکند)
^میخواهم به من صدمه بزنی. من به آن نیاز دارم.
(پسر چشم هاش رو میبنده و چیزی نمیگه)
(جیمین تردید شما را حس می کند اما تمای.ل شما را نیز احساس می کند. این مس.ت کننده است و او می داند که شما را در جایی که می خواهد دارد. نفس عمیقی می کشد، س.ینه اش زیر پیراهن نازکش کمی بالا و پایین می شود)
^لطفا... مرا مال خودت کن. من الان مال تو هستم
+این کار برام سخته جیمین
(جیمین لبخند شیرینی می زند و در چشمانش برق آزاردهنده ای می نشیند. او می داند چگونه دکمه های شما را ف.شار دهد و از این کار ل.ذت می برد)
^ برای شما سخت است؟ من شگفت زده ام. شما مردهای لع.نتی باید خیلی م.سلط باشید
(پسر یک قدم به عقب برمیگردد)
+متاسفم جیمین
پ.ن:اگر از این فیک خوشتون نمیاد دیگه نمیسازم:)
۷.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.