پادشاه عذاب
#پادشاه_عذاب
#p7
ا.ت ویو
پامو کوبیدم و سوار ماشین شدم
کوک تهیونگ جلو نشسته بودن
+:عام چیزه
؛:ساکت
دیگه هیچ حرفی بینمون ردوبدل نشد
تهیونگ کوک حرف میزدن اما من اجازه نداشتم تا حرف میزدم یا ساکت میشدن یا میگفتن خفه شو
رسیدیم خونه کوک درو باز کرد رفتیم داخل
+:کوک
_:....
+:داداش
؛:....
هیچی نمیگفتن فقط با قیافه ی ترسناک بهم نگاه میکردن همین واسه ی تنبیهم کافی بود تا حالا نامرعی(نمیدونم درست یانه) نشده بودم که شدم
بغض تو گلوم بود گلومو میسوزند ولی بزور خودمو نگه داشتم کافی بود یه کلمه حرف بزنن تا بغضم بشکنه
همین طوری نشسته بودن حرف می زنن میخندن هین کافی بود بلاخره بغضم شکست
+: داداش هق کوک هق هق ببخشید (گریه)
_:خوبه
&:قول میدی دیگه روی حرف منو کوک حرف نزنی با این که میدونم رابطه تون الکیه
_:کی بهت گفته
؛:مهم نیست
_:تهیونگ (نگاه ترسناک که سگم ببینه میرینه تو خودش)
؛:عه ا.ت گف
تهیونگ از خونه زد بیرون من بودمو کوک
با همون قیافه ترسناک بهم خیره شد
+: کوک ببخشید
دستامو بالا سرم قفل کرد
_:میدونی چه غلطی کردی؟
+:ببخ...
_:جواب سوالم و بده(با داد)
+اره اما اون داداشمه باید بدونه(گریه)
_:خوبه فکنم زیادی بهت آسون گرفتم
براید استایل بغلم کرد
+:کوک گوه خوردم بزارم زمین
_: انقد وول نخور حیف که بدون اجازه ی داداشت نمی تونم بهت دست بزنم وگرنه الا داشتی زیرم جون میدادی
+:تو که دیروز منو کردی دختر بودمو گرفتی
_:آها یعنی الان آماده ای
+:من گوه بخورم
گذاشتم رو تخت شروع کرد قلقلک دادنم
۱۵مین بعد
+:کوک بسه دیه دیگه نمیتونم
_:خیله خوب ولی بشنوم به بقیه ام گفتی دیگه بهت نه تنها رحم نمی کنم بله ۱۲قلو حاملت میکنم
+:من گوه بخورم به کسی بگم
_:خوبه حالا بگیر بخواب
خ
م
ا
ر
ی
.................
هعی دارم فیکمو ادامه میدم خیلی جالبه یکی نیست بهم بگه تو که گشادی چرا فیک مینویسی بعد از حق بودنش غش کنم اره 🗿🚬
#p7
ا.ت ویو
پامو کوبیدم و سوار ماشین شدم
کوک تهیونگ جلو نشسته بودن
+:عام چیزه
؛:ساکت
دیگه هیچ حرفی بینمون ردوبدل نشد
تهیونگ کوک حرف میزدن اما من اجازه نداشتم تا حرف میزدم یا ساکت میشدن یا میگفتن خفه شو
رسیدیم خونه کوک درو باز کرد رفتیم داخل
+:کوک
_:....
+:داداش
؛:....
هیچی نمیگفتن فقط با قیافه ی ترسناک بهم نگاه میکردن همین واسه ی تنبیهم کافی بود تا حالا نامرعی(نمیدونم درست یانه) نشده بودم که شدم
بغض تو گلوم بود گلومو میسوزند ولی بزور خودمو نگه داشتم کافی بود یه کلمه حرف بزنن تا بغضم بشکنه
همین طوری نشسته بودن حرف می زنن میخندن هین کافی بود بلاخره بغضم شکست
+: داداش هق کوک هق هق ببخشید (گریه)
_:خوبه
&:قول میدی دیگه روی حرف منو کوک حرف نزنی با این که میدونم رابطه تون الکیه
_:کی بهت گفته
؛:مهم نیست
_:تهیونگ (نگاه ترسناک که سگم ببینه میرینه تو خودش)
؛:عه ا.ت گف
تهیونگ از خونه زد بیرون من بودمو کوک
با همون قیافه ترسناک بهم خیره شد
+: کوک ببخشید
دستامو بالا سرم قفل کرد
_:میدونی چه غلطی کردی؟
+:ببخ...
_:جواب سوالم و بده(با داد)
+اره اما اون داداشمه باید بدونه(گریه)
_:خوبه فکنم زیادی بهت آسون گرفتم
براید استایل بغلم کرد
+:کوک گوه خوردم بزارم زمین
_: انقد وول نخور حیف که بدون اجازه ی داداشت نمی تونم بهت دست بزنم وگرنه الا داشتی زیرم جون میدادی
+:تو که دیروز منو کردی دختر بودمو گرفتی
_:آها یعنی الان آماده ای
+:من گوه بخورم
گذاشتم رو تخت شروع کرد قلقلک دادنم
۱۵مین بعد
+:کوک بسه دیه دیگه نمیتونم
_:خیله خوب ولی بشنوم به بقیه ام گفتی دیگه بهت نه تنها رحم نمی کنم بله ۱۲قلو حاملت میکنم
+:من گوه بخورم به کسی بگم
_:خوبه حالا بگیر بخواب
خ
م
ا
ر
ی
.................
هعی دارم فیکمو ادامه میدم خیلی جالبه یکی نیست بهم بگه تو که گشادی چرا فیک مینویسی بعد از حق بودنش غش کنم اره 🗿🚬
۷.۸k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.