𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
part:𝟗
با افتادن از رو تخت بیدار شد، به تخت لگد زد که پاش درد گرفت و هر فحشی از دهنش در اومد به تخت بیچاره بار کرد. نگاهی به آیینه کرد.
"خدایا این چه وضع موئه این چه وضع قیافس؟ من چطوری برم بیرون مردم ازم میترسن."
و بعدم به خدا چند تا فحش داد و رفت حموم.
اصلا حوصله حاضر شدن و به خودش رسیدن و نداشت. فقط یه لباس ساده پوشید و یه شلوار گرم وقتی دردش یکم بهتر شد یچی مالید به دست و صورتش و رفت شرکت. از همه چی شاکی و عصبانی بود حتی از خودش. هر دفعه که پ میشد وضع همین بود. هیچوقت قانع نمیشد که چرا دخترا باید این وضع تخ*می رو تحمل کنن.
از منشی یه دمنوش خواست و رفت توی اتاقش.
بعد از یکساعت شاکی از اینکه چرا چیزی که خواسته تاحالا به دستش نرسیده از اتاقش بیرون اومد و رفت سمت میز منشی.
میخواست چیزی بگه ولی صحبت های منشی با چند نفر دیگه نزاشت." وای امروز واقعا خوشتیپ شده بود"
"دقیقا! پیرهنی که پوشیده بود خیلی خیلی بهش میومد ..اون واقعا واسه شرکت زحمت میکشه. همیشه صبح زود میاد و کارش رو درست انجام میده"
"آقای جئون واقعا جذاب و خوشتیپههه"
"ولی دیدین دختره کی اومد، واقعا تیپ امروزش افتضاح بود"
ا/ت صدایی در آورد تا متوجهش بشن. همه ساکت شدن و رفتن سرکارشون.
ا/ت:" چرا چیزی که خواستمو نیاوردین؟"
"ب-بخشید همین الان میگم..."
ا/ت:" لازم نکرده. هانا کجاست؟ به اون بگو دمنوشم رو بیاره"
از حرفای اونا به شدت عصبی و حرصی شده بود." واسه من خوشتیپ میکنه؟ اونوقت من اینجوری میام شرکت.. اومده اینجا همه رو عاشق خودش کنه یا کار کنه"(گناه اون بدبخت چیه خدادادی جذابهه
غرورش اجازه نمیداد بره و تیپ جدید جونگکوک رو ببینه، خیلی میخواست تا ببینه دلیل تعریف امروز همه از اون چیه ولی نمیخواست باهاش رو در رو بشه.
بعد از دقایقی طولانی هانا وارد اتاقش شد.
ا/ت:" چرا انقدر دیر کردی"
لبخند زد:" ببخشید ..حواسم پرت چیزی شده بود"
و کاملا مشخصه که چی.
《واقعا همه دارن بزرگش میکنن.》
ا/ت:"هانا یه کاری ازت میخوام"
هانا:" بفرمایین"
ا/ت:" یه قهوه برای خودت بگیر...
هانا:" قهوه؟برای خودم؟"
ا/ت:" وبعدش خیلی اتفاقی بریزش رو لباس جونگکوک"
هانا:" بلههه؟"
ا/ت:" البته قبلش از اینکه قهوه سرد شده مطمئن شو و طوری وانمود کن که یه اتفاق بوده."
دخترام
میخوام اول فیک و به یه جایی برسونم بعد شروع کنم پارت گذاشتن
مثلا یه ۱۰ پارتی بشه
تا اونموقع یکم لایک و حمایتارو ببرین بالا❤🥺
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #جیمین #سوکجین #یونگی #جیهوپ #نامجون #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
part:𝟗
با افتادن از رو تخت بیدار شد، به تخت لگد زد که پاش درد گرفت و هر فحشی از دهنش در اومد به تخت بیچاره بار کرد. نگاهی به آیینه کرد.
"خدایا این چه وضع موئه این چه وضع قیافس؟ من چطوری برم بیرون مردم ازم میترسن."
و بعدم به خدا چند تا فحش داد و رفت حموم.
اصلا حوصله حاضر شدن و به خودش رسیدن و نداشت. فقط یه لباس ساده پوشید و یه شلوار گرم وقتی دردش یکم بهتر شد یچی مالید به دست و صورتش و رفت شرکت. از همه چی شاکی و عصبانی بود حتی از خودش. هر دفعه که پ میشد وضع همین بود. هیچوقت قانع نمیشد که چرا دخترا باید این وضع تخ*می رو تحمل کنن.
از منشی یه دمنوش خواست و رفت توی اتاقش.
بعد از یکساعت شاکی از اینکه چرا چیزی که خواسته تاحالا به دستش نرسیده از اتاقش بیرون اومد و رفت سمت میز منشی.
میخواست چیزی بگه ولی صحبت های منشی با چند نفر دیگه نزاشت." وای امروز واقعا خوشتیپ شده بود"
"دقیقا! پیرهنی که پوشیده بود خیلی خیلی بهش میومد ..اون واقعا واسه شرکت زحمت میکشه. همیشه صبح زود میاد و کارش رو درست انجام میده"
"آقای جئون واقعا جذاب و خوشتیپههه"
"ولی دیدین دختره کی اومد، واقعا تیپ امروزش افتضاح بود"
ا/ت صدایی در آورد تا متوجهش بشن. همه ساکت شدن و رفتن سرکارشون.
ا/ت:" چرا چیزی که خواستمو نیاوردین؟"
"ب-بخشید همین الان میگم..."
ا/ت:" لازم نکرده. هانا کجاست؟ به اون بگو دمنوشم رو بیاره"
از حرفای اونا به شدت عصبی و حرصی شده بود." واسه من خوشتیپ میکنه؟ اونوقت من اینجوری میام شرکت.. اومده اینجا همه رو عاشق خودش کنه یا کار کنه"(گناه اون بدبخت چیه خدادادی جذابهه
غرورش اجازه نمیداد بره و تیپ جدید جونگکوک رو ببینه، خیلی میخواست تا ببینه دلیل تعریف امروز همه از اون چیه ولی نمیخواست باهاش رو در رو بشه.
بعد از دقایقی طولانی هانا وارد اتاقش شد.
ا/ت:" چرا انقدر دیر کردی"
لبخند زد:" ببخشید ..حواسم پرت چیزی شده بود"
و کاملا مشخصه که چی.
《واقعا همه دارن بزرگش میکنن.》
ا/ت:"هانا یه کاری ازت میخوام"
هانا:" بفرمایین"
ا/ت:" یه قهوه برای خودت بگیر...
هانا:" قهوه؟برای خودم؟"
ا/ت:" وبعدش خیلی اتفاقی بریزش رو لباس جونگکوک"
هانا:" بلههه؟"
ا/ت:" البته قبلش از اینکه قهوه سرد شده مطمئن شو و طوری وانمود کن که یه اتفاق بوده."
دخترام
میخوام اول فیک و به یه جایی برسونم بعد شروع کنم پارت گذاشتن
مثلا یه ۱۰ پارتی بشه
تا اونموقع یکم لایک و حمایتارو ببرین بالا❤🥺
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #جیمین #سوکجین #یونگی #جیهوپ #نامجون #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
۷.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.