فیک هوپ حس بین ما
فیک هوپ حس بین ما
(پارت۱۷)
از زبان ات
بهوش اومدم نایسا کنارم بود گفتم من کجام گفت بیمارستان گفتم چرا اینطوری شدم حس کردم دیگه اخر راهم دکتر اومد گفت ات خوبی گفتم الان بهترم گفت جواب ازمایشتم اومده اما چیزی دیده نمیشه به چیزی الرژی یا حساسیت نداری گفتم نه دکتر من از بچگی تا الان سابقه نداشتم اینطوری بشم نایسا رفت گفت اگه میترسی الان نایسا نیست خطری تهدیدت میکنه یا نایسا گلوتو فشار نداد خندیدم گفتم نه دکتر نیم ساعت دراز کشیدم ولی خسته شدم نایسا نبود رفته بود بیرون منم رفتم از اتاقم بیرون وقتی رفتم طبقه پایین مامان هوپ رو دیدم بعد نایسارو کنارش دیدم رفتم پیش نایسا گفتم اینا اینجا چیکار میکنن گفت یکی به هوپ حمله کرده و اون میدونی کیهگفتم کیه گفت اونی که جای مخصوص شو به چخ دادی گفتم میشه هوپ رو ببینم مادرش نذاشت برای همین رفتم توی اتاقم
از زبان هوپ
سرم روی تخت بود که نایسا اومد گفتم از کجا فهمیدی من اینجام گفت نه ات حالش بدشد من پیش اون بودم گفتمچش شده نایسا کل قضیه رو موبه مو بهم تعریف کرد
ساعت ۶صبح
از زبان هوپ
دیشب اثلان خوابم نبرد من کلی فکر کردم چطور انقدر دقیق هر اتفاقی برای من میوفته برای ات هم میفته یابرعکس مثلان روز سوگواری عموم اونم رقصید ومن که رقصم افتضاح بود چقدر دقیق خوب رقصیدم
از زبان ات
دکتر اومد گفت ات الان حالت بهتر مرخصی نایسا اومد بهش گفتم به هوپ نگه که مرخص میشم نایسا کارای ترخیصم رو انجام داد ورفتم خونه
(پارت۱۷)
از زبان ات
بهوش اومدم نایسا کنارم بود گفتم من کجام گفت بیمارستان گفتم چرا اینطوری شدم حس کردم دیگه اخر راهم دکتر اومد گفت ات خوبی گفتم الان بهترم گفت جواب ازمایشتم اومده اما چیزی دیده نمیشه به چیزی الرژی یا حساسیت نداری گفتم نه دکتر من از بچگی تا الان سابقه نداشتم اینطوری بشم نایسا رفت گفت اگه میترسی الان نایسا نیست خطری تهدیدت میکنه یا نایسا گلوتو فشار نداد خندیدم گفتم نه دکتر نیم ساعت دراز کشیدم ولی خسته شدم نایسا نبود رفته بود بیرون منم رفتم از اتاقم بیرون وقتی رفتم طبقه پایین مامان هوپ رو دیدم بعد نایسارو کنارش دیدم رفتم پیش نایسا گفتم اینا اینجا چیکار میکنن گفت یکی به هوپ حمله کرده و اون میدونی کیهگفتم کیه گفت اونی که جای مخصوص شو به چخ دادی گفتم میشه هوپ رو ببینم مادرش نذاشت برای همین رفتم توی اتاقم
از زبان هوپ
سرم روی تخت بود که نایسا اومد گفتم از کجا فهمیدی من اینجام گفت نه ات حالش بدشد من پیش اون بودم گفتمچش شده نایسا کل قضیه رو موبه مو بهم تعریف کرد
ساعت ۶صبح
از زبان هوپ
دیشب اثلان خوابم نبرد من کلی فکر کردم چطور انقدر دقیق هر اتفاقی برای من میوفته برای ات هم میفته یابرعکس مثلان روز سوگواری عموم اونم رقصید ومن که رقصم افتضاح بود چقدر دقیق خوب رقصیدم
از زبان ات
دکتر اومد گفت ات الان حالت بهتر مرخصی نایسا اومد بهش گفتم به هوپ نگه که مرخص میشم نایسا کارای ترخیصم رو انجام داد ورفتم خونه
۶.۱k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.