( من عاشق یه روانی شدم ) پارت ۱۶
من : نمیدونممم 🙃💔
تهیونگ : عزیزم شوخی جالبی بود 🤣 حالا بله رو بگو 😘 ( لپم رو بوسید )
من : با تمام وجودممم بلهه 🥰
( پاش رو لگد کردم رفتیم آرایشگاه و شروع کردیم به تمیز کردن اونجا کارمون که تموم شد نشسته بودیم و با لپ تاب فیلم هاوارانگ رو میدیدیم و سر صحنه ی مرگ تهیونگ شروع کردم به گریه کردن )
تهیونگ : بسه خوشگلم گریه نکن 🥺 مهم اینه که من اینجام سرت رو بذار رو شونه ی من ( من رو بوسید و وجودش بهم دلگرمی داد )
تهیونگ : تینا میشه دو دقیقه بشینی من برم خرید بیام ؟
من : باشه تو برو
تهیونگ : دیگه اون قسمت رو نبین 😉
( رفتم و تعقیبش کردم رفت خونه ی مادرش اینا و رفت تو موتور خونه دیدم یکی رو با ده ضربه ی چاقو کشت و اومد بیرون و منو ندید من زود تر رسیدم آرایشگاه و ازش از اون موقع میترسیدم )
( تهیونگ رفت تو اتاقمون )
تهیونگ : تینا جونم نمیخوای بیای پیشم بخوابی ؟🥰
من : باشه بذار مسواک بزنم عزیزم میام 😖
تهیونگ : تو اینطوری نبودی
( دستش رو انداخت دور کمرم تا منو ببوسه و خودم رو کشیدم کنار )
تهیونگ : عزیزم شوخی جالبی بود 🤣 حالا بله رو بگو 😘 ( لپم رو بوسید )
من : با تمام وجودممم بلهه 🥰
( پاش رو لگد کردم رفتیم آرایشگاه و شروع کردیم به تمیز کردن اونجا کارمون که تموم شد نشسته بودیم و با لپ تاب فیلم هاوارانگ رو میدیدیم و سر صحنه ی مرگ تهیونگ شروع کردم به گریه کردن )
تهیونگ : بسه خوشگلم گریه نکن 🥺 مهم اینه که من اینجام سرت رو بذار رو شونه ی من ( من رو بوسید و وجودش بهم دلگرمی داد )
تهیونگ : تینا میشه دو دقیقه بشینی من برم خرید بیام ؟
من : باشه تو برو
تهیونگ : دیگه اون قسمت رو نبین 😉
( رفتم و تعقیبش کردم رفت خونه ی مادرش اینا و رفت تو موتور خونه دیدم یکی رو با ده ضربه ی چاقو کشت و اومد بیرون و منو ندید من زود تر رسیدم آرایشگاه و ازش از اون موقع میترسیدم )
( تهیونگ رفت تو اتاقمون )
تهیونگ : تینا جونم نمیخوای بیای پیشم بخوابی ؟🥰
من : باشه بذار مسواک بزنم عزیزم میام 😖
تهیونگ : تو اینطوری نبودی
( دستش رو انداخت دور کمرم تا منو ببوسه و خودم رو کشیدم کنار )
۱۱.۴k
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.