سرنوشت من (پارت ۵)
صبح از زبان ا/ت
با حس خیسی بدنم از خواب پاشدم ،
پتو رو زدم کنار
وای نه آخه الان وقتش بود
ای بابا
روی تخت پر خون شده بود
پاشدم لباسام رو عوض کردم و اجوما رو صدا زدم
+اجوما ...... اجوما
اجوما اومد و بهش گفتم که چیشده
+می تونید بهم یه پد بدید ؟
اجوما : الان پد نداریم ...... باید
+باید چی ؟
اجوما : باید به ارباب بگی تا بزاره بری بیرون بگیری
+چجوری آخه من به اون بگم پ......ر........ی.........و........د شدم نمیشه که
اجوما : حالا بهش بگو بهتر از هیچی عه که
+باشه ..... ولی الان خونست؟
اجوما : آره دخترم تو اتاقش هست
رفتم بیرون از اتاق و رفتم سمت در اتاق کوک
در زدم
_کیه ؟
+اممممم .... چیزه ...... یعنی منم ... ا/ت
_بیا تو
درو باز کردم رفتم داخل
نشسته بود و با گوشیش کار میکرد
+ امممم ..... میشه برم بیرون یه کار خیلی فوری برام پیش اومده
_ چه کاری اونوقت ؟
+یه کار ضروری
_بگو چی کار تا بزارم بری
+ایششششش خب چی کار کنم دست خودم نیست که این یه چیز خصوصیه یه چیزی که فقط برای زنا اتفاق میفته و من نیاز به پد دارم
_اها..... خب باشه
+و پولم ندارم
_بگیر اینم پول
ولی با نگهبان میری
+اوففففف
از در رفتم بیرون داشتم میرفتم بیرون اون دختره لیا نبود رفتم اما با کلی نگهبان ....
داشتم میرفتم که پد بگیرم که اون دختره رو دیدم توی بار بود داشت خودشو به یه پسره می چسبوند .
سریع ازش یه عکس گرفتم رفتم پد گرفتیم و برگشتیم عمارت .
رسیدیم عمارت رفتم داخل
کارای مربوطه رو کردمو ...... رفتم دراز بکشم بدنم خیلی درد میکرد
یه یار اون عکس افتاد
گفتم بزار بهش بگم اون دختره رو اذیت کنم
رفتم سمت اتاق کوک در زدم
_کیه ؟
+منم ا/ت
_عععع اومدی بیا تو
رفتم تو
+ممنون که گذاشتی برم
_مشکلی نیست می تونی بری
_راستی دوست دخترت رو دیدم تو بار
_ها....... لیا رو توی بار؟
+اره توی بار بود و هی خودشو به یه پسره می چسبوند
_چییییییی ...... زر نزن
+چی میگی ازشون عکس دارم
عکسو نشون دادم
_ اون عوضی هرزه به من دروغ گفت
زنگ زد به اون
مکالمه ی کوک و لیا
لیا : سلام عشقم
_سلام و درد الان کجایی
لیا : ددی چیشده
_جواب منو بده (بلند )
لیا : مرکز خرید
_دروغ نگو پاشو بیا اینجا
و قطع کرد .
_می تونی بری ا/ت
+باشه 🤭😔
خب دیه بقیش برا بعد
شرطا ۹ لایک
۹ کامنت
بای 😇🤪
با حس خیسی بدنم از خواب پاشدم ،
پتو رو زدم کنار
وای نه آخه الان وقتش بود
ای بابا
روی تخت پر خون شده بود
پاشدم لباسام رو عوض کردم و اجوما رو صدا زدم
+اجوما ...... اجوما
اجوما اومد و بهش گفتم که چیشده
+می تونید بهم یه پد بدید ؟
اجوما : الان پد نداریم ...... باید
+باید چی ؟
اجوما : باید به ارباب بگی تا بزاره بری بیرون بگیری
+چجوری آخه من به اون بگم پ......ر........ی.........و........د شدم نمیشه که
اجوما : حالا بهش بگو بهتر از هیچی عه که
+باشه ..... ولی الان خونست؟
اجوما : آره دخترم تو اتاقش هست
رفتم بیرون از اتاق و رفتم سمت در اتاق کوک
در زدم
_کیه ؟
+اممممم .... چیزه ...... یعنی منم ... ا/ت
_بیا تو
درو باز کردم رفتم داخل
نشسته بود و با گوشیش کار میکرد
+ امممم ..... میشه برم بیرون یه کار خیلی فوری برام پیش اومده
_ چه کاری اونوقت ؟
+یه کار ضروری
_بگو چی کار تا بزارم بری
+ایششششش خب چی کار کنم دست خودم نیست که این یه چیز خصوصیه یه چیزی که فقط برای زنا اتفاق میفته و من نیاز به پد دارم
_اها..... خب باشه
+و پولم ندارم
_بگیر اینم پول
ولی با نگهبان میری
+اوففففف
از در رفتم بیرون داشتم میرفتم بیرون اون دختره لیا نبود رفتم اما با کلی نگهبان ....
داشتم میرفتم که پد بگیرم که اون دختره رو دیدم توی بار بود داشت خودشو به یه پسره می چسبوند .
سریع ازش یه عکس گرفتم رفتم پد گرفتیم و برگشتیم عمارت .
رسیدیم عمارت رفتم داخل
کارای مربوطه رو کردمو ...... رفتم دراز بکشم بدنم خیلی درد میکرد
یه یار اون عکس افتاد
گفتم بزار بهش بگم اون دختره رو اذیت کنم
رفتم سمت اتاق کوک در زدم
_کیه ؟
+منم ا/ت
_عععع اومدی بیا تو
رفتم تو
+ممنون که گذاشتی برم
_مشکلی نیست می تونی بری
_راستی دوست دخترت رو دیدم تو بار
_ها....... لیا رو توی بار؟
+اره توی بار بود و هی خودشو به یه پسره می چسبوند
_چییییییی ...... زر نزن
+چی میگی ازشون عکس دارم
عکسو نشون دادم
_ اون عوضی هرزه به من دروغ گفت
زنگ زد به اون
مکالمه ی کوک و لیا
لیا : سلام عشقم
_سلام و درد الان کجایی
لیا : ددی چیشده
_جواب منو بده (بلند )
لیا : مرکز خرید
_دروغ نگو پاشو بیا اینجا
و قطع کرد .
_می تونی بری ا/ت
+باشه 🤭😔
خب دیه بقیش برا بعد
شرطا ۹ لایک
۹ کامنت
بای 😇🤪
۲۱.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.