PT13
بعدم رفتم پیش کوک
ته؛خب چی درس کردی؟
کوک؛نودل
ته؛اوک، خب بخوریم گرسنمه
کوک؛منم
شروع کردن به خوردن تا اینکه تموم شد
پرش زامنی بعد ۱ساعت
کوک؛من میرم ات وبیدار کنم
تهیونگ؛اوک
کوک؛ات بیدارشو بریم مامان اینا دیگه میان
ات؛بیدارم🥱 مامان وآقای کیم که تاشب شرکتن
کوک؛اوهوم ولی به خاطر سفر کاری میرن کانادا
ات؛هم میتونن اینو بعنوان ماه عسلم بدونن مگه نه؟
تهیونگ؛اوهوم
ات؛وات تو کِی اومدی مانفهمیدیم
تهیونگ؛همون موقع که کوک گفت مامانتُ بابام میرن کانادا به خاطر سفر کاری
ات؛اها بریم
کوک و تهیونگ؛بریم
ات از دست کوک گرفتُ بلند شد وَ تو گوش کوک گفت؛برام کیسه ابگرم میاری
کوکم اروم توگوش ات؛اره میارم ،اصلا پرسیدن نداره من همیشه این موقع ها مراقبتم
ات لبخندی زد وَ بغض کرد
کوک؛ات برایه چی بغض کردی؟ دیگه بغض نکن باشه خواهر قشنگم
ات؛تحت تعصیر(نمیدونم درست نوشتم یانه) حرفات قرار گرفتم
کوک؛قربونت برم بیا بریم تهیونگ منتظره
ات؛باشه
رفتیم دیدیم تهیونگ توپذیرایی نشسته
اتُ کوک؛اینجایی
ته؛اره دیدم خلوط کردین گفتم بیام پایین مزاحمتون نشم
کوک؛نبابا مزاحم چیه مراحمی
ات و کوک رفتن نشستن رومبل
ات دم گوش کوک؛بیار دیگه
کوک؛یادم رفت ،الا میارم
ات ویو
تهیونگ رو نگاه کردم دیدم داره باگوشیش ور میره رفتم سمت تهیونگ و
گفتم؛چیکار میکنی؟
ته؛ هیچی
ات؛اره جون خودت
گوشیشو گرفتم دیدم داره پوستر یه فیلم سینمایی جدید که تازه شروع شده رو نگاه میکنه و داره بیلیت میگیره
ات روبه ته؛اَی کلک میخوای بادوست دخترت بری سینما پایان ات ویو
ته؛نه من دوست دختر ندارم دختره باهوش بیلیت گرفتم باهم وَکوک بریم سینما
ات؛اوک
ته ویو
دیدم ات سرشو گذاشت روشونم
ته؛چیکار میکنی
ات؛هیچ کار دارم تو گوشیتو نگاه میکنم یه چی بزار نگاه کنیم
ته؛باشع یه فیلم مافیایی میزارم
ات؛اوکی
فیلم گذاشتم شروع کردیم دیدن
پرسیدم؛ات فیلمای مافیایی دوست داری
ات؛اره فیلمایه باحالیه.
ته؛اوهوم
یهو یه صحنه شکنجه اومد گفتم ات میترسه ولی وقتی ات و دیدم ، دیدم که نترسیده و داره نگاه میکنه
ته؛خب چی درس کردی؟
کوک؛نودل
ته؛اوک، خب بخوریم گرسنمه
کوک؛منم
شروع کردن به خوردن تا اینکه تموم شد
پرش زامنی بعد ۱ساعت
کوک؛من میرم ات وبیدار کنم
تهیونگ؛اوک
کوک؛ات بیدارشو بریم مامان اینا دیگه میان
ات؛بیدارم🥱 مامان وآقای کیم که تاشب شرکتن
کوک؛اوهوم ولی به خاطر سفر کاری میرن کانادا
ات؛هم میتونن اینو بعنوان ماه عسلم بدونن مگه نه؟
تهیونگ؛اوهوم
ات؛وات تو کِی اومدی مانفهمیدیم
تهیونگ؛همون موقع که کوک گفت مامانتُ بابام میرن کانادا به خاطر سفر کاری
ات؛اها بریم
کوک و تهیونگ؛بریم
ات از دست کوک گرفتُ بلند شد وَ تو گوش کوک گفت؛برام کیسه ابگرم میاری
کوکم اروم توگوش ات؛اره میارم ،اصلا پرسیدن نداره من همیشه این موقع ها مراقبتم
ات لبخندی زد وَ بغض کرد
کوک؛ات برایه چی بغض کردی؟ دیگه بغض نکن باشه خواهر قشنگم
ات؛تحت تعصیر(نمیدونم درست نوشتم یانه) حرفات قرار گرفتم
کوک؛قربونت برم بیا بریم تهیونگ منتظره
ات؛باشه
رفتیم دیدیم تهیونگ توپذیرایی نشسته
اتُ کوک؛اینجایی
ته؛اره دیدم خلوط کردین گفتم بیام پایین مزاحمتون نشم
کوک؛نبابا مزاحم چیه مراحمی
ات و کوک رفتن نشستن رومبل
ات دم گوش کوک؛بیار دیگه
کوک؛یادم رفت ،الا میارم
ات ویو
تهیونگ رو نگاه کردم دیدم داره باگوشیش ور میره رفتم سمت تهیونگ و
گفتم؛چیکار میکنی؟
ته؛ هیچی
ات؛اره جون خودت
گوشیشو گرفتم دیدم داره پوستر یه فیلم سینمایی جدید که تازه شروع شده رو نگاه میکنه و داره بیلیت میگیره
ات روبه ته؛اَی کلک میخوای بادوست دخترت بری سینما پایان ات ویو
ته؛نه من دوست دختر ندارم دختره باهوش بیلیت گرفتم باهم وَکوک بریم سینما
ات؛اوک
ته ویو
دیدم ات سرشو گذاشت روشونم
ته؛چیکار میکنی
ات؛هیچ کار دارم تو گوشیتو نگاه میکنم یه چی بزار نگاه کنیم
ته؛باشع یه فیلم مافیایی میزارم
ات؛اوکی
فیلم گذاشتم شروع کردیم دیدن
پرسیدم؛ات فیلمای مافیایی دوست داری
ات؛اره فیلمایه باحالیه.
ته؛اوهوم
یهو یه صحنه شکنجه اومد گفتم ات میترسه ولی وقتی ات و دیدم ، دیدم که نترسیده و داره نگاه میکنه
۵۷.۱k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.