سناریو
سناریو
وقتی که برا اولین بار میبینت
*******************************************
نامجون:
یکی از روز های که داشتی به کتاب خونه میرفت با ی دختر برخورد کرد اون دختر افتاد تا چند دیقه ماتش برده بود با صدای دخترک به خودش آمد _ امم آقا خوبی ؟ ببخشید فکر کنم من مقصر بودم بازم معذرت میخوام . و ازش دور شد پسرک به دور شدنش نگاه کرد دستش رو روی سینه اش گذاشت فکر کنم و با صدای لرزون گفت فکر کنم عاشق شدم
_
_
جین :
وارد ی رستوان شد همه ای افراد اونجا بهش تعظیم کردن به جز دختر تازه واردی که به عنوان گارسون کار میکرد و خب حق داشت که مدیر رو نشناسه رفت تا از جین سفارشش رو بگیره _ بخشید آقا چی میل دارید . جین که از زیبای دخترک به وجد آمده بود گفت
بین فکر نکن کسی به هندسامی من میتونه از توی به این زشتی چیزی بگیره حالا شماره ات رو بده تا فکر کنم چی بخورم دخترک با بغض گفت یعنی من زشتم
گفت آره ولی میدونم باید چی کار کنی تا دیگه زشت نباشی
دخترک شماره اش رو داد بهش و رفت پسرک رو به بادیگاردش گفت اگه تا آخر امروز کسی مزاحمش بهشه تیکه تیکه ات میکنم فهمیدی ؟ اون مال منه
********
یونگی :
همین طور که داشت داخل پارک مورد علاقه اش راه میرفت دختر ی رو دید که رو زمین نشسته و داره با گربه ها بازی میکنه ی دفعه هولی ( سگ شوگا ) به طرف دخترک رفت و پرید داخل بغلش برای شوگا عجیب بود چون هولی به زور می رفت بغلش رفت پیش دخترک تا چشمم به صورت دختر افتاد ضربان قلبش بیش از حد بالا رفت اون کسی بود که با عاشق شدن اتقادی نداشت ولی آلان ...
_ ام ببخشید آقا این سگ شماست ؟ واقعا نازه
+ ام آره
_ او ببخشید یادم رفت خودم رو معرفی کنم من کیم ات هستم داخل کمپانی هایپ به عنوان موسقی ساز فعالیت میکنم
+ آها منم مین یونگی هستم
_ بله خوشبختم او ببخشید من باید برم
و رفت و همین گه میخواست از خیابان رد بشه ی ماشین بت سرعت زیاد آمد سمتش رو دخترک رو زیر کرد شوگا رفت بالا سرش با داد و عربده کمک میخواست
و البته تا آمبولانس رسید دختر تمام کرد و برای پسرک اولین نگاه شد آخرین نگا حتی فرست نکرد عاشق بشه
این از پارت اول
شرایط
۱۰ = لایک
وقتی که برا اولین بار میبینت
*******************************************
نامجون:
یکی از روز های که داشتی به کتاب خونه میرفت با ی دختر برخورد کرد اون دختر افتاد تا چند دیقه ماتش برده بود با صدای دخترک به خودش آمد _ امم آقا خوبی ؟ ببخشید فکر کنم من مقصر بودم بازم معذرت میخوام . و ازش دور شد پسرک به دور شدنش نگاه کرد دستش رو روی سینه اش گذاشت فکر کنم و با صدای لرزون گفت فکر کنم عاشق شدم
_
_
جین :
وارد ی رستوان شد همه ای افراد اونجا بهش تعظیم کردن به جز دختر تازه واردی که به عنوان گارسون کار میکرد و خب حق داشت که مدیر رو نشناسه رفت تا از جین سفارشش رو بگیره _ بخشید آقا چی میل دارید . جین که از زیبای دخترک به وجد آمده بود گفت
بین فکر نکن کسی به هندسامی من میتونه از توی به این زشتی چیزی بگیره حالا شماره ات رو بده تا فکر کنم چی بخورم دخترک با بغض گفت یعنی من زشتم
گفت آره ولی میدونم باید چی کار کنی تا دیگه زشت نباشی
دخترک شماره اش رو داد بهش و رفت پسرک رو به بادیگاردش گفت اگه تا آخر امروز کسی مزاحمش بهشه تیکه تیکه ات میکنم فهمیدی ؟ اون مال منه
********
یونگی :
همین طور که داشت داخل پارک مورد علاقه اش راه میرفت دختر ی رو دید که رو زمین نشسته و داره با گربه ها بازی میکنه ی دفعه هولی ( سگ شوگا ) به طرف دخترک رفت و پرید داخل بغلش برای شوگا عجیب بود چون هولی به زور می رفت بغلش رفت پیش دخترک تا چشمم به صورت دختر افتاد ضربان قلبش بیش از حد بالا رفت اون کسی بود که با عاشق شدن اتقادی نداشت ولی آلان ...
_ ام ببخشید آقا این سگ شماست ؟ واقعا نازه
+ ام آره
_ او ببخشید یادم رفت خودم رو معرفی کنم من کیم ات هستم داخل کمپانی هایپ به عنوان موسقی ساز فعالیت میکنم
+ آها منم مین یونگی هستم
_ بله خوشبختم او ببخشید من باید برم
و رفت و همین گه میخواست از خیابان رد بشه ی ماشین بت سرعت زیاد آمد سمتش رو دخترک رو زیر کرد شوگا رفت بالا سرش با داد و عربده کمک میخواست
و البته تا آمبولانس رسید دختر تمام کرد و برای پسرک اولین نگاه شد آخرین نگا حتی فرست نکرد عاشق بشه
این از پارت اول
شرایط
۱۰ = لایک
۳.۳k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.