𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁶
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
بانوان قصر هایون پشت اقامتگاهش زانو زده بودن و التماس می کردند که کمی غذا بخورد و ذره ای استراحت کند !
ملکه مادر وقتی این وضع را دید به دیدن فرمانروا رفت
ملکه مادر:جونگکوک جان هایون لب به غذا نمیزنه و لحظه ای خواب نداره ؛من وقتی اینهارو دیدم نخواستم داخل برم و موضوع میهو رو پیش بکشم تا مبادا دلش دوباره خون بشه
جونگکوک خیلی مصمم گفت: پس خودم باید به دیدنش برم
قدم های استواری برنهاد ...
به اقامتگاه همسر لجبازش رسید ...
پیشکار حضور فرمانروا را اعلام کرد...
ندیمه ها کنار رفتند و به امپراطور قدرتمند گوریو ادای احترام کردند!
جونگکوک ابتدا خواست وارد شود اما لحظه ای درنگ کرد...
چند قدم عقب رفت ،ناگهان زانو زد و گفت :ملکه ِمن ...بهت التماس میکنم...التماس می کنم به زندگی برگرد!
دوباره بشو همون هایون پر ذوق و شوق گذشته؛
میدونم چقدر میتونه برات سخت باشه...
اما من نه به عنوان امپراطور گوریو بلکه به عنوان عاشقت به تو التماس می کنم!
پیشکار سعی کرد جونگکوک را بلند کند اما او گفت:من تا وقتی ملکه در اقامتگاهشون رو به روی من باز نکنن لب به غذا نمی زنم...
جونگکوک مدت ها در انتظار در ماند
پیشکار ملتمسانه گفت:سرورم شما امپراطور یک کشور هستین...پس باید درک کنین مسئولیت های دیگری هم دارین!
جونگکوک خواست برود اما با هایون مواجه شد !
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁶
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
بانوان قصر هایون پشت اقامتگاهش زانو زده بودن و التماس می کردند که کمی غذا بخورد و ذره ای استراحت کند !
ملکه مادر وقتی این وضع را دید به دیدن فرمانروا رفت
ملکه مادر:جونگکوک جان هایون لب به غذا نمیزنه و لحظه ای خواب نداره ؛من وقتی اینهارو دیدم نخواستم داخل برم و موضوع میهو رو پیش بکشم تا مبادا دلش دوباره خون بشه
جونگکوک خیلی مصمم گفت: پس خودم باید به دیدنش برم
قدم های استواری برنهاد ...
به اقامتگاه همسر لجبازش رسید ...
پیشکار حضور فرمانروا را اعلام کرد...
ندیمه ها کنار رفتند و به امپراطور قدرتمند گوریو ادای احترام کردند!
جونگکوک ابتدا خواست وارد شود اما لحظه ای درنگ کرد...
چند قدم عقب رفت ،ناگهان زانو زد و گفت :ملکه ِمن ...بهت التماس میکنم...التماس می کنم به زندگی برگرد!
دوباره بشو همون هایون پر ذوق و شوق گذشته؛
میدونم چقدر میتونه برات سخت باشه...
اما من نه به عنوان امپراطور گوریو بلکه به عنوان عاشقت به تو التماس می کنم!
پیشکار سعی کرد جونگکوک را بلند کند اما او گفت:من تا وقتی ملکه در اقامتگاهشون رو به روی من باز نکنن لب به غذا نمی زنم...
جونگکوک مدت ها در انتظار در ماند
پیشکار ملتمسانه گفت:سرورم شما امپراطور یک کشور هستین...پس باید درک کنین مسئولیت های دیگری هم دارین!
جونگکوک خواست برود اما با هایون مواجه شد !
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.