رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁴⁸ ¤
___________________________
ولی اونوو ....
اصلا ، اصلا نمیتونست از ماه نگه داری کنه
ولی خب این یوپ خیلی فرق میکرد
حالا فعلا ببینیم چی میشه :)
" دو هفته بعد "
ویو " آماندا "
همینجوری روز هام میگذشت و این یوپ و جنا هر روز بهم دیگه نزدیک تر میشدن
قرار بود شب از اینجا بریم
هیچکس خبر نداشت جز چانگ ووک
وسایلامو آماده کرده بودم
ولی دلم نمیومد که برم
ولی مجبورم
نمیتونم هر روز صدای شکستن غرورمو بشنوم
بغضی که همیشه همراهم بود نمیزاشت حرفی بزنم
فعلا به عنوان خدمتکار اینجا کار میکردم
داشتم غذا هارو آماده میکردم
امشب یه مهمونی خیلی بزرگ قرار برگزار بشه
به خاطر سالگرد فوت پدر این یوپ
هرسال اینجوری بود ولی امشب من جایگاهم عوض میشد
دوست نداشتم زیاد توی چشم نباشم
چون کلی حرف پشت سرمون در میاوردن ( مگه ایرانه 😐 )
این یوپ و جنا باهم رفته بودن خرید وسایل مراسم
فقط رئیس باند ها به این مراسم میومدن
بعضی هاشون که از کله گنده های مافیا بودن با خانواده هاشون میومدن
امشب صدای خورد شدن قلب و غرورمو همه میشنون همه !
سعی میکنم که امشب به چیزی فکر نکنم ولز نمیشه
سعی میکنم که تو آشپزخونه بمونم و زیاد تو دید نباشم ، این یوپ و جنا رو باهم نبینم که بیشتر حالم بد شه
_______________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁴⁸ ¤
___________________________
ولی اونوو ....
اصلا ، اصلا نمیتونست از ماه نگه داری کنه
ولی خب این یوپ خیلی فرق میکرد
حالا فعلا ببینیم چی میشه :)
" دو هفته بعد "
ویو " آماندا "
همینجوری روز هام میگذشت و این یوپ و جنا هر روز بهم دیگه نزدیک تر میشدن
قرار بود شب از اینجا بریم
هیچکس خبر نداشت جز چانگ ووک
وسایلامو آماده کرده بودم
ولی دلم نمیومد که برم
ولی مجبورم
نمیتونم هر روز صدای شکستن غرورمو بشنوم
بغضی که همیشه همراهم بود نمیزاشت حرفی بزنم
فعلا به عنوان خدمتکار اینجا کار میکردم
داشتم غذا هارو آماده میکردم
امشب یه مهمونی خیلی بزرگ قرار برگزار بشه
به خاطر سالگرد فوت پدر این یوپ
هرسال اینجوری بود ولی امشب من جایگاهم عوض میشد
دوست نداشتم زیاد توی چشم نباشم
چون کلی حرف پشت سرمون در میاوردن ( مگه ایرانه 😐 )
این یوپ و جنا باهم رفته بودن خرید وسایل مراسم
فقط رئیس باند ها به این مراسم میومدن
بعضی هاشون که از کله گنده های مافیا بودن با خانواده هاشون میومدن
امشب صدای خورد شدن قلب و غرورمو همه میشنون همه !
سعی میکنم که امشب به چیزی فکر نکنم ولز نمیشه
سعی میکنم که تو آشپزخونه بمونم و زیاد تو دید نباشم ، این یوپ و جنا رو باهم نبینم که بیشتر حالم بد شه
_______________________________
۲.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.