ماه یخی پارت ۳۲
ماه یخی پارت ۳۲
گذر زمان
الان تقریبا ۴ روز از هم خونه شدن من با چویا ساما میگذره همش تو فکر اینم که نکنه فئودور دوباره پیداش بشه می ترسم ولی به چویا ساما نمیگم نمیخوام عصبانی یا ناراحت بشه ولی یه حسی بهم میگه این موضوع مهمیه باید بهش بگم نمیدوم باید چیکااار کنمممم داشتم پرونده های مافیارو مرتب میکردم که یاد تولید چویا ساما افتادم تولدش تقریبا ۲ ماه دیگس وای نهه من برای تولدش پول جمع نکردممممم اشکال نداره هرچی که جمع میکنم رو میزارم برای بعدا تا برای تولدش کادو بگیرم
گذر زمان
الان من و چویا اومدیم خرید خیلی چیزای قشنگی داره به زور دارم خودمو کنترل میکنم
چویا : میکو توهم یه چیزی بگیر اینطوری که نمیشه
میکو : نمیتونم باید پولامو برای تولد یکی که خیلی برام مهمه جمع کنم
چیا انگار یکم ناراحت شد
چویا : اها خوب پس باشه
گذر زمان
الان یک روز قبل تولد چویا
تولدشو دو نفره میگیریم
لیست کادو
یه سگ
ماشین
۵ بطری پت روس
کلاه و کت شلوار ست
یه زنجیر طلا
و انواع غذا هایی که دوست داره هر چند مجبور شدم یکم پول قرض کنم ولی اشکال نداره لبخندش به اندازه یه دنیا واسم ارزش داره
روز بعد
امروز تولد چویا ساماعه به چویا ساما گفتم که امروز زود تر برمیگردم خونه اونم قبول کرد
وقتی کار چویا سان با پرونده ها تموم شد بهش گفتم بریم یه چیزی بخوزیم اونم قبول کرد توی گوگل زدم و ادرس بهترین رستوران شهرو پیدا کردم ادرسشو به چویا ساما دادم و گفتم تا اونجا مسابقه بدیم
وقتی مسابقه تموم شد چویا ساما برد چون من زیاد کارم با موتور خوب نیست خلاصه تا بعدظهر شده بود اون برگشت سر کارش و من رفتم خونه
کل خونه رو اماده کردم الان تقریبا ساعت ۱۲
گذر زمان
الان تقریبا ۴ روز از هم خونه شدن من با چویا ساما میگذره همش تو فکر اینم که نکنه فئودور دوباره پیداش بشه می ترسم ولی به چویا ساما نمیگم نمیخوام عصبانی یا ناراحت بشه ولی یه حسی بهم میگه این موضوع مهمیه باید بهش بگم نمیدوم باید چیکااار کنمممم داشتم پرونده های مافیارو مرتب میکردم که یاد تولید چویا ساما افتادم تولدش تقریبا ۲ ماه دیگس وای نهه من برای تولدش پول جمع نکردممممم اشکال نداره هرچی که جمع میکنم رو میزارم برای بعدا تا برای تولدش کادو بگیرم
گذر زمان
الان من و چویا اومدیم خرید خیلی چیزای قشنگی داره به زور دارم خودمو کنترل میکنم
چویا : میکو توهم یه چیزی بگیر اینطوری که نمیشه
میکو : نمیتونم باید پولامو برای تولد یکی که خیلی برام مهمه جمع کنم
چیا انگار یکم ناراحت شد
چویا : اها خوب پس باشه
گذر زمان
الان یک روز قبل تولد چویا
تولدشو دو نفره میگیریم
لیست کادو
یه سگ
ماشین
۵ بطری پت روس
کلاه و کت شلوار ست
یه زنجیر طلا
و انواع غذا هایی که دوست داره هر چند مجبور شدم یکم پول قرض کنم ولی اشکال نداره لبخندش به اندازه یه دنیا واسم ارزش داره
روز بعد
امروز تولد چویا ساماعه به چویا ساما گفتم که امروز زود تر برمیگردم خونه اونم قبول کرد
وقتی کار چویا سان با پرونده ها تموم شد بهش گفتم بریم یه چیزی بخوزیم اونم قبول کرد توی گوگل زدم و ادرس بهترین رستوران شهرو پیدا کردم ادرسشو به چویا ساما دادم و گفتم تا اونجا مسابقه بدیم
وقتی مسابقه تموم شد چویا ساما برد چون من زیاد کارم با موتور خوب نیست خلاصه تا بعدظهر شده بود اون برگشت سر کارش و من رفتم خونه
کل خونه رو اماده کردم الان تقریبا ساعت ۱۲
۳.۸k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.