[موهای صورتیت] پارت۷
[موهای صورتیت] پارت۷
.
.
انیا
.
.
بعد از شام لباسامو با تاپ و شلوارک ست عوض کردمو خابیدم نمیدونم چرا حس کردم یکی تو اتاقه که یهو با احساس نگاه خیره یه نفر سریع نشستم روتخت چشامو ریز کردمو تو اتاق دقیق شدم هیچکس نبود ولی من مطمئنم یکی داشت نگام میکرد میدونستم به نتیجه ای نمیرسم ولی سعی کردم ذهن کسایی که نزدیکم بودن رو بخونم که هیچی عه (مطمئنم اون منو نمیبینه چون من محو شدم امکان نداره) نمیدونم این فکر کی بود ولی صداش ، صداش
من:دامیان؟
.
.دامیان
.
.
چطور ممکنه اون، اون که منو نمیدید
گند زدی دامیان رسما گند زدی اها ،اها اگه جواب ندم فکر میکنه اشتباه متوجه شده که همون لحظه گفت
انیا:دامیان کجا قایم شدی؟ بیا بیرون
حالا بیا جعمش کن هوففف رفتم پشت کمدشو ضاهر شدم که مثلا از اول اونجا بودم داشت از اومدنم نا امید میشد که با قیافه کااااملا خونسرد از پشت کمد اومدم بیرون اول واکنش نشون نداد بعد چشماش کم کم گرد شد و سریع رفت زیر پتو اون موقع بود که تازه فهمیدم فقط تاب و شلوارک تنشه از حق نگذریم خیلی خندم گرفته بود ولی صورتم همون خونسرد و بی تفاوت بود بعد از چند ثانیه سرشو یکم از زیر پتو بیرون اورد و منو نگاه کرد انگار کع میخاست مطمئن بشه توهم نبوده بعد با اخم گفت
انیا:تو....تو توی اتاق انیا چیکار میکنی؟
مونده بودم که چی بگم که سریع گفتم
من:همون کاری که تو میکنی
چشماش گرد تر شد
انیا:یعنی میخای با انیا بخوابی؟
اوخ تازه فهمیدم که چی گفتم رفتم نزدیکشو رو تختش نشستم که با ترس عقب رفت و خورد به تاج تخت
من:بهتره بزاری کاری که میخامو بکنم
و قیافمو خبیث تر کردم وقتی میترسه خوشگل تر میشه
انیا خشک شده نگام میکرد
من:نترس بابا کاریت ندارم کله صورتی
وبعد دستامو کردم تو موهای صورتیش....
.
.
.
.
.
.
امروز سه چهار تا پارت گزاشتم قدر نویسنده تونو بدونید😌😂
.
.
.
.
امید وارم بخاطر این حجم از خماری فحشم ندید😂😂
.
.
انیا
.
.
بعد از شام لباسامو با تاپ و شلوارک ست عوض کردمو خابیدم نمیدونم چرا حس کردم یکی تو اتاقه که یهو با احساس نگاه خیره یه نفر سریع نشستم روتخت چشامو ریز کردمو تو اتاق دقیق شدم هیچکس نبود ولی من مطمئنم یکی داشت نگام میکرد میدونستم به نتیجه ای نمیرسم ولی سعی کردم ذهن کسایی که نزدیکم بودن رو بخونم که هیچی عه (مطمئنم اون منو نمیبینه چون من محو شدم امکان نداره) نمیدونم این فکر کی بود ولی صداش ، صداش
من:دامیان؟
.
.دامیان
.
.
چطور ممکنه اون، اون که منو نمیدید
گند زدی دامیان رسما گند زدی اها ،اها اگه جواب ندم فکر میکنه اشتباه متوجه شده که همون لحظه گفت
انیا:دامیان کجا قایم شدی؟ بیا بیرون
حالا بیا جعمش کن هوففف رفتم پشت کمدشو ضاهر شدم که مثلا از اول اونجا بودم داشت از اومدنم نا امید میشد که با قیافه کااااملا خونسرد از پشت کمد اومدم بیرون اول واکنش نشون نداد بعد چشماش کم کم گرد شد و سریع رفت زیر پتو اون موقع بود که تازه فهمیدم فقط تاب و شلوارک تنشه از حق نگذریم خیلی خندم گرفته بود ولی صورتم همون خونسرد و بی تفاوت بود بعد از چند ثانیه سرشو یکم از زیر پتو بیرون اورد و منو نگاه کرد انگار کع میخاست مطمئن بشه توهم نبوده بعد با اخم گفت
انیا:تو....تو توی اتاق انیا چیکار میکنی؟
مونده بودم که چی بگم که سریع گفتم
من:همون کاری که تو میکنی
چشماش گرد تر شد
انیا:یعنی میخای با انیا بخوابی؟
اوخ تازه فهمیدم که چی گفتم رفتم نزدیکشو رو تختش نشستم که با ترس عقب رفت و خورد به تاج تخت
من:بهتره بزاری کاری که میخامو بکنم
و قیافمو خبیث تر کردم وقتی میترسه خوشگل تر میشه
انیا خشک شده نگام میکرد
من:نترس بابا کاریت ندارم کله صورتی
وبعد دستامو کردم تو موهای صورتیش....
.
.
.
.
.
.
امروز سه چهار تا پارت گزاشتم قدر نویسنده تونو بدونید😌😂
.
.
.
.
امید وارم بخاطر این حجم از خماری فحشم ندید😂😂
۵.۹k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.