فیک جیمین ( کیوت و خشن ) پارت ۳۵
از زبان سویونگ
بالاخره اومدیم خونه البته دخترا رفتن خونه خودشون من اومدم عمارت مادره جیمین با خواهرش نشسته بودن داشتم حرف میزدن که مادر صدام کرد گفت : سویونگ بیا بیا
رفتم پیششون گفتم : بله گفت: سه روز بعد جشن سالگرد ۴۰ سالگی شرکتمونه گفتم: عه واقعاً گفت : آره گفتم: چه کاری از دستم بر میاد خواهرش گفت: خب تو باید خیره کننده ترین فرد باشی اونجا برای همینم بیا امروز بریم خرید گفتم : حتما باید لباس جدید بخرم خواهره جیمین گفت: البته باید زیره نظره طراح مد یعنی من لباس بخری و آماده بشی گفتم: مگه شما طراح مد هستین ؟ گفت: بله
مادرش خندید و گفت: جینو زیاد بهش سخت نگیری گفت: خیالت راحت مامان خب سویونگ بلند شو بریم
( نیم ساعت بعد مرکزه خرید )
از زبان سویونگ
اومدیم بزرگترین مرکزه خرید کره که خیلی هم معروفه رفتیم اول کفش فروشی خیلی کفشای خوشگلی داشتن بعد از چند دقیقه نگاه کردن به کفشا بالاخره جینو یه کفش برام انتخاب کرد یه کفش پاشنه بلند و زرق و برق دار خیلی قشنگ بود گفتم : سلیقت خوبه هاااا گفت: بله من پارک جینو هستم باهم خندیدیم رفتیم به یه مرکزه خرید دیگه بادیگارد هامون هم پشتمون میومدن جینو گفت: من همه لباسام رو از اینجا میخرم رفتیم داخل یه فروشگاه لباس همین که رفتیم تو خانمی که اونجا بود به جینو تزیین کرد و گفت: خوش اومدین خانم پارک ، جینو گفت : هِلوووو میخوام بهترین لباسات و گرون ترینشون رو بیارین برامون خانمه گفت: ببخشید ایشون که کنارتون هستن کی هستن ؟ جینو گفت: زنه برادرم کیم سویونگ خانمه گفت: سلام شما باید دختره آقای کیم صاحب یکی از بزرگترین شرکت های کره باشین گفتم : عااا بله خودمم گفت: بفرمایید از این طرف
رفتیم سمته اتاق پرو جینو نشست روی مبل و گفت براش نوشیدنی بیارن به منم ۷ دست لباس داد تا بپوشم
لباسا رو یکی یکی می پوشیدم و میومدم بیرون که آخر یکی رو پسندید ( عکس لباس رو میزارم ) واییی خستم کرد رفتیم پیش یه جواهر فروش ماشاالله همه هم میشناسنمون جواهر فروش به جینو سلام کرد و گفت: حاله آقای پارک چطوره ، جینو گفت: خوبن جواهر فروش گفت : شما باید عروس خانواده پارک باشین گفتم: بله خودمم کلی جواهر آورد گذاشت جلومون همه خوشگل بودن جینو یکی رو انتخاب کرد که خوشگلتر بود کلی پول بابتش داد نزاشت من حساب کنم بالاخره خریدمون تموم شد گفتم : جینو نظرت چیه بریم به یه کافی شاپ گفت : آره بریم
( ۱ ساعت بعد )
از زبان سویونگ
برگشتیم خونه من رفتم با وسایلا بالا تو اتاقم بعد رفتم حموم خیلی خسته بودم که همونطوری روی تخت با موهای خیس خوابم برد..........
بالاخره اومدیم خونه البته دخترا رفتن خونه خودشون من اومدم عمارت مادره جیمین با خواهرش نشسته بودن داشتم حرف میزدن که مادر صدام کرد گفت : سویونگ بیا بیا
رفتم پیششون گفتم : بله گفت: سه روز بعد جشن سالگرد ۴۰ سالگی شرکتمونه گفتم: عه واقعاً گفت : آره گفتم: چه کاری از دستم بر میاد خواهرش گفت: خب تو باید خیره کننده ترین فرد باشی اونجا برای همینم بیا امروز بریم خرید گفتم : حتما باید لباس جدید بخرم خواهره جیمین گفت: البته باید زیره نظره طراح مد یعنی من لباس بخری و آماده بشی گفتم: مگه شما طراح مد هستین ؟ گفت: بله
مادرش خندید و گفت: جینو زیاد بهش سخت نگیری گفت: خیالت راحت مامان خب سویونگ بلند شو بریم
( نیم ساعت بعد مرکزه خرید )
از زبان سویونگ
اومدیم بزرگترین مرکزه خرید کره که خیلی هم معروفه رفتیم اول کفش فروشی خیلی کفشای خوشگلی داشتن بعد از چند دقیقه نگاه کردن به کفشا بالاخره جینو یه کفش برام انتخاب کرد یه کفش پاشنه بلند و زرق و برق دار خیلی قشنگ بود گفتم : سلیقت خوبه هاااا گفت: بله من پارک جینو هستم باهم خندیدیم رفتیم به یه مرکزه خرید دیگه بادیگارد هامون هم پشتمون میومدن جینو گفت: من همه لباسام رو از اینجا میخرم رفتیم داخل یه فروشگاه لباس همین که رفتیم تو خانمی که اونجا بود به جینو تزیین کرد و گفت: خوش اومدین خانم پارک ، جینو گفت : هِلوووو میخوام بهترین لباسات و گرون ترینشون رو بیارین برامون خانمه گفت: ببخشید ایشون که کنارتون هستن کی هستن ؟ جینو گفت: زنه برادرم کیم سویونگ خانمه گفت: سلام شما باید دختره آقای کیم صاحب یکی از بزرگترین شرکت های کره باشین گفتم : عااا بله خودمم گفت: بفرمایید از این طرف
رفتیم سمته اتاق پرو جینو نشست روی مبل و گفت براش نوشیدنی بیارن به منم ۷ دست لباس داد تا بپوشم
لباسا رو یکی یکی می پوشیدم و میومدم بیرون که آخر یکی رو پسندید ( عکس لباس رو میزارم ) واییی خستم کرد رفتیم پیش یه جواهر فروش ماشاالله همه هم میشناسنمون جواهر فروش به جینو سلام کرد و گفت: حاله آقای پارک چطوره ، جینو گفت: خوبن جواهر فروش گفت : شما باید عروس خانواده پارک باشین گفتم: بله خودمم کلی جواهر آورد گذاشت جلومون همه خوشگل بودن جینو یکی رو انتخاب کرد که خوشگلتر بود کلی پول بابتش داد نزاشت من حساب کنم بالاخره خریدمون تموم شد گفتم : جینو نظرت چیه بریم به یه کافی شاپ گفت : آره بریم
( ۱ ساعت بعد )
از زبان سویونگ
برگشتیم خونه من رفتم با وسایلا بالا تو اتاقم بعد رفتم حموم خیلی خسته بودم که همونطوری روی تخت با موهای خیس خوابم برد..........
۷۰.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.