P14 SAD HAPPENING
P14 SAD HAPPENING
اتفاق بد
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
♫ ♡ ♫
الکس : هیونا بیا 🙂😼
هیونا : یا خدا صب کن 😖
جیسو : چرا مخوای بری خب؟
جی هیونا : ام برین منم یه دو ساعت بعد میام همگی از سالن نهارخوری برگردید به خوابگاه
همه رفتن توی خوابگاه ...
۴ ساعت بعد
جنی : پس کجاس این دختره
جیسو : منم نمیدونم باید یه دست گلی به آب بدم
ولی در قفل بود
جونگ کوک : جیسو
جیسو : بله؟
جونگ کوک : مخوای این درو با جادو باز کنم ؟
جیسو : آره
لیسا : 😑🙄بیاین بریم
جونگ کوک : باشه خانم حسود 😉 ÖFFNE DIE TÜR
در باز شد
جیسو با جونگ کوک و لیسا و جنی و تهیونگ و جیهوپ و نامجون و رزی و هرماینی و ا/ت و جین رفتن جایی که الکس و هیونا میتونستن باشن
بنگ ! صدای انفجار تو کل مدرسه به اون بزرگی و بلندی پیچید
جنی : یا خدا اون چی بود؟
جیسو : صدای انفجار
جونگ کوک : صدای انفجار ؟ اونم توی ... بچه ها عجله کنین باید اون صدای بنگ رو دنبال کنیم
نامجون : چجوری؟
جونگ کوک : با جادو دیگه آیکیو ی ۱۴۸ 😑😑
نامجون : آها 😅
جیسو : عب نداره منم معمولا اشتباهات این مدلی میکنم 🙂🙂🙂
تهیونگ : جادو که صحیح ولی با چه جادویی؟ آتیش؟ آب؟ یخ؟ خاک؟ باد؟
کوک : هیچ کدوم باید از قدرت جنی استفاده کنیم
جنی : کی من؟ قدرت جلو و عقب بردن زمان یا نیش زدن؟
کوک : جلو و عقب بردن زمان و پنجره ی بُد چهارم
جنی : باشه آینه ی آنچه میگذرد
(اشاره ی کوچیک به سکانس باب اسفنجی فراری )
ا/ت : آنچه میگذرد (چسبید به شیشه اش) کارش چیه ؟
جنی : شبیه تماس تلفنیه ولی توش افرادی که نشون داده میشن نمیتونن صداتو بشنون و شبیه به یه لایوه اما اونا نمیتونن این پنجره و ما رو ببینن
ا/ت : واوووووووو
کوک : آممم ا/ت تو کادر مایی برو کنار
جیسو ا/ت رو کشید به سمت خودش
پنجره داشت نشون میداد ...
ادمین : از اینجا به بعدش رو با دستمال بیاین 🤧
هیونا : الکس بزار بهت کمک کنم تو حالت خوب نیست
الکس : خفه شو !
هیونا پرت شد تو دیوار و خون از دهنش اومد بیرون و افتاد زمین
هیونا : ( سرفه )
الکس هیونا رو پرتش کرد تو دیوار و دیوار همینطور میشکست و میشکست
کوک : جنی الان داره این اتفاقا میوفته؟
جنی : آره متاسفانه
هوپی : چی؟ من باید نجاتش بدم
کوک : جیهوپ نرو خودتو به کشتن نده
هوپی : اون دختر عمومه من باید نجاتش بدم اون تنها کسیه که برای من باقی مونده توی خانواده امون (گریه و بلند )
کوک : درکت میکنم هوپی ولی نرو
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
حال کردید چجوری دارم مینویسم؟ نه ناموسا دیدید؟
اتفاق بد
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
♫ ♡ ♫
الکس : هیونا بیا 🙂😼
هیونا : یا خدا صب کن 😖
جیسو : چرا مخوای بری خب؟
جی هیونا : ام برین منم یه دو ساعت بعد میام همگی از سالن نهارخوری برگردید به خوابگاه
همه رفتن توی خوابگاه ...
۴ ساعت بعد
جنی : پس کجاس این دختره
جیسو : منم نمیدونم باید یه دست گلی به آب بدم
ولی در قفل بود
جونگ کوک : جیسو
جیسو : بله؟
جونگ کوک : مخوای این درو با جادو باز کنم ؟
جیسو : آره
لیسا : 😑🙄بیاین بریم
جونگ کوک : باشه خانم حسود 😉 ÖFFNE DIE TÜR
در باز شد
جیسو با جونگ کوک و لیسا و جنی و تهیونگ و جیهوپ و نامجون و رزی و هرماینی و ا/ت و جین رفتن جایی که الکس و هیونا میتونستن باشن
بنگ ! صدای انفجار تو کل مدرسه به اون بزرگی و بلندی پیچید
جنی : یا خدا اون چی بود؟
جیسو : صدای انفجار
جونگ کوک : صدای انفجار ؟ اونم توی ... بچه ها عجله کنین باید اون صدای بنگ رو دنبال کنیم
نامجون : چجوری؟
جونگ کوک : با جادو دیگه آیکیو ی ۱۴۸ 😑😑
نامجون : آها 😅
جیسو : عب نداره منم معمولا اشتباهات این مدلی میکنم 🙂🙂🙂
تهیونگ : جادو که صحیح ولی با چه جادویی؟ آتیش؟ آب؟ یخ؟ خاک؟ باد؟
کوک : هیچ کدوم باید از قدرت جنی استفاده کنیم
جنی : کی من؟ قدرت جلو و عقب بردن زمان یا نیش زدن؟
کوک : جلو و عقب بردن زمان و پنجره ی بُد چهارم
جنی : باشه آینه ی آنچه میگذرد
(اشاره ی کوچیک به سکانس باب اسفنجی فراری )
ا/ت : آنچه میگذرد (چسبید به شیشه اش) کارش چیه ؟
جنی : شبیه تماس تلفنیه ولی توش افرادی که نشون داده میشن نمیتونن صداتو بشنون و شبیه به یه لایوه اما اونا نمیتونن این پنجره و ما رو ببینن
ا/ت : واوووووووو
کوک : آممم ا/ت تو کادر مایی برو کنار
جیسو ا/ت رو کشید به سمت خودش
پنجره داشت نشون میداد ...
ادمین : از اینجا به بعدش رو با دستمال بیاین 🤧
هیونا : الکس بزار بهت کمک کنم تو حالت خوب نیست
الکس : خفه شو !
هیونا پرت شد تو دیوار و خون از دهنش اومد بیرون و افتاد زمین
هیونا : ( سرفه )
الکس هیونا رو پرتش کرد تو دیوار و دیوار همینطور میشکست و میشکست
کوک : جنی الان داره این اتفاقا میوفته؟
جنی : آره متاسفانه
هوپی : چی؟ من باید نجاتش بدم
کوک : جیهوپ نرو خودتو به کشتن نده
هوپی : اون دختر عمومه من باید نجاتش بدم اون تنها کسیه که برای من باقی مونده توی خانواده امون (گریه و بلند )
کوک : درکت میکنم هوپی ولی نرو
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
حال کردید چجوری دارم مینویسم؟ نه ناموسا دیدید؟
۴۱۲
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.