street dancer p¹⁸
ات داشت میرفت که یهو با کله رفت تو یه چیز نرم
اروم سرشو بلند کرد و با الکس مواجه شد
الکس:هیع..لیدی...حواست کجاست..؟
ات:ب..بخشید
الکس:مشکلی نیست..اتفاقا..خوشم اومد...
ات:چ..چی.
جیمین:ات..بجنب بریم..ناهار بخوریم...ع..عزیزم
ات:ج..جانم؟
جیمین:بیا بریم پدصگ دیگه اِ
_گرفتن دست ات
_کشیدن و بردنش سمت میز
الکس:جیمین..من میرم..بای لیدی..
ات:بای مستر
جیمین:...[لبخند زورکی]
جیمین:ات جونم نظرت چیه امروز بریم ساحل؟
ات:تو این سرما؟
جیمین:اوه..شت.خوب.بریم...شهر بازی..؟
ات:اوم.بریمممممممم
جیمین:پس واسه ساعت ۵ اماده باش...
ات:چشم..
_جیمین بلند شد و رفت
《ات》
اینکه هیچی نخورد کجا رفت..؟
آجوما:دخترم.غداتو بخور دیگه
ات؛چ..چسم..
_بعد از ناهار
《ات》
خوب الان چی بکنم ساعت ۴ یه ساعت دیگه...اِم..
_ات رفت تو گوشیش تا ساعت ۴ و نیم بلند شد و رفت حموم و اماده شد و رفت پایین
جیمین:عیجان..عجب بانویی
ات:اوم..جانم؟
جیمین:میزنمتا..بیا بریم
ات:بلیییممممم
_ات و جیمین سوار ماشین شدن و رفتن که توی راه الکس به جیمین زنگ زد
اروم سرشو بلند کرد و با الکس مواجه شد
الکس:هیع..لیدی...حواست کجاست..؟
ات:ب..بخشید
الکس:مشکلی نیست..اتفاقا..خوشم اومد...
ات:چ..چی.
جیمین:ات..بجنب بریم..ناهار بخوریم...ع..عزیزم
ات:ج..جانم؟
جیمین:بیا بریم پدصگ دیگه اِ
_گرفتن دست ات
_کشیدن و بردنش سمت میز
الکس:جیمین..من میرم..بای لیدی..
ات:بای مستر
جیمین:...[لبخند زورکی]
جیمین:ات جونم نظرت چیه امروز بریم ساحل؟
ات:تو این سرما؟
جیمین:اوه..شت.خوب.بریم...شهر بازی..؟
ات:اوم.بریمممممممم
جیمین:پس واسه ساعت ۵ اماده باش...
ات:چشم..
_جیمین بلند شد و رفت
《ات》
اینکه هیچی نخورد کجا رفت..؟
آجوما:دخترم.غداتو بخور دیگه
ات؛چ..چسم..
_بعد از ناهار
《ات》
خوب الان چی بکنم ساعت ۴ یه ساعت دیگه...اِم..
_ات رفت تو گوشیش تا ساعت ۴ و نیم بلند شد و رفت حموم و اماده شد و رفت پایین
جیمین:عیجان..عجب بانویی
ات:اوم..جانم؟
جیمین:میزنمتا..بیا بریم
ات:بلیییممممم
_ات و جیمین سوار ماشین شدن و رفتن که توی راه الکس به جیمین زنگ زد
۱۰.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.