for you
part ¹³
ریوجین:اینشالله امشب برای تولدت دعوتش میکنم
کوک:باشه
"شب"
شروع مکالمه^
ریوجین:الو سلام ات
ات:سلام"در حال انجام مدارک "
ریوجین:نکنه سرت شلوغه
ات:اره مثل همیشه
ریوجین:میشه فقط امشب بخاطر تولد کوک بیای
ات:بس کن نونا اون که اینجا نیست
ریوجین:چرا برگشته
ات:واقعا پس نیم ساعت دیگه اونجام
ریوجین:ات فقط یه لباس خوشگل بپوش همش لباس تکراری میپوشی
ات:خب چون همش در حال کارم
ریوجین!بای بای راستی کادو یادت نره باشه
ات:بای بای.....اقای چو اونو اونجا نزار من دارم میرم بیرون
پایان مکالمه
ویو ات
بعد از حرفم با ریوجین نونا رفتم خونه یه لباس خوشگل پیدا کردم و پوشیدم بعد موهامو گوجه ای بستم و سوار ماشینی که ایو یا همون رامی برام گرفته بود شدم و رفتم سمت خونه ریوجین نونا مثل همیشه در حال کار بودم وقتی از ماشین پیاده شدم دیدم گوشیم زنگ خورد اقای چو بود ایرپادمو به گوشی وصل کردم و با کادو خوشگلم که توی کولم بود رفتم تو خیلی شلوغ بود که یهو دوهیون رو دیدم
ات:دوهیون دوهیون خاله اومده نمیخوای بیای پیشش
دوهیون: خاله دلم برات تنگ شده بود تو از پارسال که ۱ سالم شد نیومدی پیشم
ات:ببخشید حالا مامانت کو
ریوجین:سلام اتی
هانول:اخ کمرم سلام ات
ات:یه لحظه اقای چو اون مدارکو درست بزار خداحافظ
دوهی:حتی اینجا هم کار میکنی
ماری:سلامممممممم ریوجین خانم مرسی که دعوتم کردی دل تو دلم نیست کوکی رو ببینم
ات:الو سلام خانم هوانگ چی اخه امشب اوکی بای بای
ماری:اینجا هم از کار دست نمیکشی کیم
ات:ببخشید ریوجین نونا من باید برم تو شرکت مشکلی پیش اومده اینم کادو من به جئون راستی بمم اوردم بهش بده خداحافظ
ریوجین:ولی کوک میخواست ببینتت
ات:خدا زد پس کلم گفت نه خب بای بای"خنده"
ات رفت
ریوجین:جئون جونگکوک"داد"
کوک:هوم "در حال خوردن"
ریوجین:زنگ بزن اون شرکت بی صاحابو تعطیل کن ات اومد و به خاطر کار رفت
کوک:الو سلام اقای چو......میدونم خیلی وقته میشه شرکتو تعطیل کنین .......بله همه بیاین به ادرسی که برات فرستادم خداحافظ
هانا:ات کو"ذوق"
دوهیون:رفت
نامی:میدونستی الان یک ساله که ندیدمش
"بعد از اومدن همه مهمونا"
مارا:تولدتون مبارک
سولی :خیلی وقت بود ندیده بودمتون
کوک:ممنون
چو جین:اقای جئون فکر نکنم خانم کیم بیان
کوک:اشکالی ندارند بیا بریم "در حال رفتن"
ات:ریوجین نونا من برگشتم"ذوق"
ریوجین:تو کیی ا فهمیدم
ات:هیونگ دلم برات تنگ شده بود ولی میدونی که جدیدن کار زیاد شده
چو جین:همه ساکت نوبت تولد جناب جئونه هرکس که ایشون دوستشون داره دستشو بیاره بالا
"ماری دستشو میاره بالا"
سومی:ات دستتو ببر بالا
ات:نیازی نیست من الان دوساله که ندیدمش و شاید اون منو دیگه دوست نداشته باشه
کوک:زارت من تورو دوست ندارم ماری تو فقط دختر.....
ریوجین:اینشالله امشب برای تولدت دعوتش میکنم
کوک:باشه
"شب"
شروع مکالمه^
ریوجین:الو سلام ات
ات:سلام"در حال انجام مدارک "
ریوجین:نکنه سرت شلوغه
ات:اره مثل همیشه
ریوجین:میشه فقط امشب بخاطر تولد کوک بیای
ات:بس کن نونا اون که اینجا نیست
ریوجین:چرا برگشته
ات:واقعا پس نیم ساعت دیگه اونجام
ریوجین:ات فقط یه لباس خوشگل بپوش همش لباس تکراری میپوشی
ات:خب چون همش در حال کارم
ریوجین!بای بای راستی کادو یادت نره باشه
ات:بای بای.....اقای چو اونو اونجا نزار من دارم میرم بیرون
پایان مکالمه
ویو ات
بعد از حرفم با ریوجین نونا رفتم خونه یه لباس خوشگل پیدا کردم و پوشیدم بعد موهامو گوجه ای بستم و سوار ماشینی که ایو یا همون رامی برام گرفته بود شدم و رفتم سمت خونه ریوجین نونا مثل همیشه در حال کار بودم وقتی از ماشین پیاده شدم دیدم گوشیم زنگ خورد اقای چو بود ایرپادمو به گوشی وصل کردم و با کادو خوشگلم که توی کولم بود رفتم تو خیلی شلوغ بود که یهو دوهیون رو دیدم
ات:دوهیون دوهیون خاله اومده نمیخوای بیای پیشش
دوهیون: خاله دلم برات تنگ شده بود تو از پارسال که ۱ سالم شد نیومدی پیشم
ات:ببخشید حالا مامانت کو
ریوجین:سلام اتی
هانول:اخ کمرم سلام ات
ات:یه لحظه اقای چو اون مدارکو درست بزار خداحافظ
دوهی:حتی اینجا هم کار میکنی
ماری:سلامممممممم ریوجین خانم مرسی که دعوتم کردی دل تو دلم نیست کوکی رو ببینم
ات:الو سلام خانم هوانگ چی اخه امشب اوکی بای بای
ماری:اینجا هم از کار دست نمیکشی کیم
ات:ببخشید ریوجین نونا من باید برم تو شرکت مشکلی پیش اومده اینم کادو من به جئون راستی بمم اوردم بهش بده خداحافظ
ریوجین:ولی کوک میخواست ببینتت
ات:خدا زد پس کلم گفت نه خب بای بای"خنده"
ات رفت
ریوجین:جئون جونگکوک"داد"
کوک:هوم "در حال خوردن"
ریوجین:زنگ بزن اون شرکت بی صاحابو تعطیل کن ات اومد و به خاطر کار رفت
کوک:الو سلام اقای چو......میدونم خیلی وقته میشه شرکتو تعطیل کنین .......بله همه بیاین به ادرسی که برات فرستادم خداحافظ
هانا:ات کو"ذوق"
دوهیون:رفت
نامی:میدونستی الان یک ساله که ندیدمش
"بعد از اومدن همه مهمونا"
مارا:تولدتون مبارک
سولی :خیلی وقت بود ندیده بودمتون
کوک:ممنون
چو جین:اقای جئون فکر نکنم خانم کیم بیان
کوک:اشکالی ندارند بیا بریم "در حال رفتن"
ات:ریوجین نونا من برگشتم"ذوق"
ریوجین:تو کیی ا فهمیدم
ات:هیونگ دلم برات تنگ شده بود ولی میدونی که جدیدن کار زیاد شده
چو جین:همه ساکت نوبت تولد جناب جئونه هرکس که ایشون دوستشون داره دستشو بیاره بالا
"ماری دستشو میاره بالا"
سومی:ات دستتو ببر بالا
ات:نیازی نیست من الان دوساله که ندیدمش و شاید اون منو دیگه دوست نداشته باشه
کوک:زارت من تورو دوست ندارم ماری تو فقط دختر.....
۴.۷k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.