توجه توجه لطفا همه بخون زیاده ولی ارزش خوندنشو داره
توجه توجه لطفا همه بخون زیاده ولی ارزش خوندنشو داره
چای خوردن ایرانیها برای ما عجیب است!
سه دختر کرهای و دانشجوی زبان فارسی تصمیم گرفتند با راهانداختن یک صفحه اینستاگرام به نام «دختران تند» با فارسی زبانان و ایرانیها ارتباط برقرار کنند. با این سه علاقمند به ایران گفتگو کردیم.
مجله مهر: از اواسط دهه ۸۰ پای سریالهای کرهای به جدول برنامههای تلویزیونی باز شد و داستانهای «یانگوم» و «جومونگ» و «سوسانو» محبوب مخاطبان ایرانی شد. روزهایی که علاقهمندیها به این کشور آسیایی نیز بالا گرفت؛ حتی آرایش و مدل موهای کرهای نیز بین علاقهمندان رواج پیدا کرد. بعدازآن ایرانیهای زیادی تصمیم گرفتند دیگر سریالهای تولید شده در این کشور را دنبال کنند و حتی بخواهند زبان سخت این کشور آسیایی را یاد بگیرند.
علاقهمندی به سریالهای کرهای پل تازهای برای ارتباط بیشتر میان دو کشور شد بهطوریکه کرهایهای علاقهمند به ایران و زبان فارسی نیز باواسطه کردن این سریالها توانستند دوستان ایرانی زیادی را پیدا کنند. شمیم (جی اون)، الهه (چوآ) و ندا (هیان جی) سه دانشجوی زبان فارسی هستند که این اسامی فارسی را استادشان برایشان انتخاب کرده است. علاقه آنها به زبان فارسی آنها را بارها به ایران کشانده است و بعدازآن تصمیم گرفتند برای دوستی بیشتر با فارسیزبانان در صفحه اینستاگرام گروهی خود ارتباط بیشتری با ایرانیها بگیرند. برای مصاحبه با این سه دانشجوی خوشاخلاق و خون گرم اهل کره جنوبی یک پرسشنامه کتبی فرستادیم تا درباره سفرهایشان به ایران و خاطراتی که در کشورمان داشتهاند، بیشتر بدانیم. آنها نیز باحوصله به سؤالاتمان جواب دادند. تا حد امکان تلاش کردیم در جواب لحن کلام آنها (مگر بخش هایی که موجب بدخوانی شما میشود) تغییر ندهیم.
خودتان را بهطور کامل معرفی کنید. چه زمانی و در کجا متولد شدید؟
شمیم: نام من «جی اون» است ۱۹۹۴ سال میلادی به دنیا آمده و در بوچون زندگی میکنم.
الهه: من «چون آ» هستم و در سال ۱۹۹۰ در دنیا آمدم. من در سئول زندگی میکنم.
ندا: نام من «هیان جی» است و در سال ۱۹۹۲ به دنیا آمدم. الآن در شهر Hanam (اطراف سئول) زندگی میکنم.
چه زمانی با ایران آشنا شدید؟ پیش از سفر به ایران چه ذهنیت و تصوری نسبت به ایران داشتید؟
شمیم: ۱۹ سالگی برای تحصیل در دانشگاه توی اینترنت چند تا زبان را پیدا کردم؛ چون من به یادگیری زبانها علاقه داشتم و قبل از اینکه زبانها را پیدا کنم، اصلاً راجع به ایران نمیدانستم. هیچ اطلاعاتی در ذهنم نبود. فقط چند بار شنیدم و دیدم که دینش اسلام است و خانمهای ایران چادر میپوشند.
الهه: از ۲۰۱۰ با ایران آشنا شدم و در آن موقع تازه دانشگاه وارد شدم! قبل از وارد شدن به دانشگاه، راجع به ایران اطلاعات اصلاً نداشتم. فکر کردم دشت زیاد داشته باشد و مناظری مثل درخت، رودخانه یا دریا طبیعت کم باشد.
ندا: رشته من هم زبان فارسی است. از ۵ سال پیش زبان فارسی را خواندهام. قبل از این با ایران خیلی آشنایی نداشتم. فقط در مورد چند موضوع آشنایی داشتم؛ مثلاً «کشور اسلامی» و «مسلمان» یا درباره برنامه هستهای و... فکر میکردم همهجای ایران بیابان و دشت باشد چون ایران هم کشوری در خاورمیانه است و به خاطر همین از ایران کمی میترسیدم. فکر میکردم ایران کشور خطرناکی باشد.
اولین بار چه زمانی به ایران سفر کردید؟ ایران چقدر شبیه چیزی بود که فکر میکردید؟
شمیم: سال ۲۰۱۴ برای یادگیری زبان فارسی به ایران رفته بودم. وقتیکه به ایران رسیدم فکر میکردم به ۲۰ سال پیش کره خیلی شبیه است؛ چون میتوانستم پراید که ماشین ۲۰ سال پیش کرهایها بود را ببینم!
الهه: سال ۲۰۱۲ به ایران رفتم تا فارسی یاد بگیرم. ۴ ماه در ایران ماندم و آب و هوای ایران در مقایسه با کره خشک بود. شبیه چیزی که فکر میکردم نبود؛ اما در پارکهای تهران، شمال ایران و شهرهای دیگر از طبیعت لذت بردم!
ندا: ۳ سال پیش بود که برای اولین بار به ایران سفر کردم. خیلی تعجب کردم چونکه ایران اصلاً کشور خطرناکی نبود! امنیتش خیلی خوب و همه مردم ایران مهربان و مهماننواز بودند و همهجا خصوصاً پارکهای ایران بسیار زیبا و قشنگ بود.
چرا به یادگرفتن زبان فارسی علاقه پیدا کردید؟
شمیم: در پاسخ به سؤال دوم هم گفتم که به زبانهای دیگر علاقه زیادی داشتم. وقتیکه اولین بار زبان فارسی را شنیدم، خیلی شیرین و زیبا بود. احساس کردم که فارسی مثل آهنگ است و به خاطر همین تصمیم گرفتم که آن را یاد بگیرم.
الهه: برای اینکه میخواستم بهراحتی با ایرانیها صمیمی بشوم! اگر فارسی صحبت کنم، ایرانیها بهراحتی نزدیک میشوند و از طریق آنها میتوانم بیشتر راجع به ایران یاد بگیرم.
ندا: چون
چای خوردن ایرانیها برای ما عجیب است!
سه دختر کرهای و دانشجوی زبان فارسی تصمیم گرفتند با راهانداختن یک صفحه اینستاگرام به نام «دختران تند» با فارسی زبانان و ایرانیها ارتباط برقرار کنند. با این سه علاقمند به ایران گفتگو کردیم.
مجله مهر: از اواسط دهه ۸۰ پای سریالهای کرهای به جدول برنامههای تلویزیونی باز شد و داستانهای «یانگوم» و «جومونگ» و «سوسانو» محبوب مخاطبان ایرانی شد. روزهایی که علاقهمندیها به این کشور آسیایی نیز بالا گرفت؛ حتی آرایش و مدل موهای کرهای نیز بین علاقهمندان رواج پیدا کرد. بعدازآن ایرانیهای زیادی تصمیم گرفتند دیگر سریالهای تولید شده در این کشور را دنبال کنند و حتی بخواهند زبان سخت این کشور آسیایی را یاد بگیرند.
علاقهمندی به سریالهای کرهای پل تازهای برای ارتباط بیشتر میان دو کشور شد بهطوریکه کرهایهای علاقهمند به ایران و زبان فارسی نیز باواسطه کردن این سریالها توانستند دوستان ایرانی زیادی را پیدا کنند. شمیم (جی اون)، الهه (چوآ) و ندا (هیان جی) سه دانشجوی زبان فارسی هستند که این اسامی فارسی را استادشان برایشان انتخاب کرده است. علاقه آنها به زبان فارسی آنها را بارها به ایران کشانده است و بعدازآن تصمیم گرفتند برای دوستی بیشتر با فارسیزبانان در صفحه اینستاگرام گروهی خود ارتباط بیشتری با ایرانیها بگیرند. برای مصاحبه با این سه دانشجوی خوشاخلاق و خون گرم اهل کره جنوبی یک پرسشنامه کتبی فرستادیم تا درباره سفرهایشان به ایران و خاطراتی که در کشورمان داشتهاند، بیشتر بدانیم. آنها نیز باحوصله به سؤالاتمان جواب دادند. تا حد امکان تلاش کردیم در جواب لحن کلام آنها (مگر بخش هایی که موجب بدخوانی شما میشود) تغییر ندهیم.
خودتان را بهطور کامل معرفی کنید. چه زمانی و در کجا متولد شدید؟
شمیم: نام من «جی اون» است ۱۹۹۴ سال میلادی به دنیا آمده و در بوچون زندگی میکنم.
الهه: من «چون آ» هستم و در سال ۱۹۹۰ در دنیا آمدم. من در سئول زندگی میکنم.
ندا: نام من «هیان جی» است و در سال ۱۹۹۲ به دنیا آمدم. الآن در شهر Hanam (اطراف سئول) زندگی میکنم.
چه زمانی با ایران آشنا شدید؟ پیش از سفر به ایران چه ذهنیت و تصوری نسبت به ایران داشتید؟
شمیم: ۱۹ سالگی برای تحصیل در دانشگاه توی اینترنت چند تا زبان را پیدا کردم؛ چون من به یادگیری زبانها علاقه داشتم و قبل از اینکه زبانها را پیدا کنم، اصلاً راجع به ایران نمیدانستم. هیچ اطلاعاتی در ذهنم نبود. فقط چند بار شنیدم و دیدم که دینش اسلام است و خانمهای ایران چادر میپوشند.
الهه: از ۲۰۱۰ با ایران آشنا شدم و در آن موقع تازه دانشگاه وارد شدم! قبل از وارد شدن به دانشگاه، راجع به ایران اطلاعات اصلاً نداشتم. فکر کردم دشت زیاد داشته باشد و مناظری مثل درخت، رودخانه یا دریا طبیعت کم باشد.
ندا: رشته من هم زبان فارسی است. از ۵ سال پیش زبان فارسی را خواندهام. قبل از این با ایران خیلی آشنایی نداشتم. فقط در مورد چند موضوع آشنایی داشتم؛ مثلاً «کشور اسلامی» و «مسلمان» یا درباره برنامه هستهای و... فکر میکردم همهجای ایران بیابان و دشت باشد چون ایران هم کشوری در خاورمیانه است و به خاطر همین از ایران کمی میترسیدم. فکر میکردم ایران کشور خطرناکی باشد.
اولین بار چه زمانی به ایران سفر کردید؟ ایران چقدر شبیه چیزی بود که فکر میکردید؟
شمیم: سال ۲۰۱۴ برای یادگیری زبان فارسی به ایران رفته بودم. وقتیکه به ایران رسیدم فکر میکردم به ۲۰ سال پیش کره خیلی شبیه است؛ چون میتوانستم پراید که ماشین ۲۰ سال پیش کرهایها بود را ببینم!
الهه: سال ۲۰۱۲ به ایران رفتم تا فارسی یاد بگیرم. ۴ ماه در ایران ماندم و آب و هوای ایران در مقایسه با کره خشک بود. شبیه چیزی که فکر میکردم نبود؛ اما در پارکهای تهران، شمال ایران و شهرهای دیگر از طبیعت لذت بردم!
ندا: ۳ سال پیش بود که برای اولین بار به ایران سفر کردم. خیلی تعجب کردم چونکه ایران اصلاً کشور خطرناکی نبود! امنیتش خیلی خوب و همه مردم ایران مهربان و مهماننواز بودند و همهجا خصوصاً پارکهای ایران بسیار زیبا و قشنگ بود.
چرا به یادگرفتن زبان فارسی علاقه پیدا کردید؟
شمیم: در پاسخ به سؤال دوم هم گفتم که به زبانهای دیگر علاقه زیادی داشتم. وقتیکه اولین بار زبان فارسی را شنیدم، خیلی شیرین و زیبا بود. احساس کردم که فارسی مثل آهنگ است و به خاطر همین تصمیم گرفتم که آن را یاد بگیرم.
الهه: برای اینکه میخواستم بهراحتی با ایرانیها صمیمی بشوم! اگر فارسی صحبت کنم، ایرانیها بهراحتی نزدیک میشوند و از طریق آنها میتوانم بیشتر راجع به ایران یاد بگیرم.
ندا: چون
۳۲.۰k
۰۴ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.