خواهربرادری(session2)part25
خواهربرادری(session2)part25
*last part*
جیمین:تهیونگ هم کارش مثل کار منه
هایون:یعنی...داری.میگی..........
جیمین:قتل دوستت هم تقصیر تهیونگ بود
احساس میکرد تمام رگای مغزش ترکیدن
خنده دار بود این همه بلا سرش بیاد غیر قابل باوره
هایون: لو....لون...لوناااا لعنتی چی میگیییی
میخاس به سمت در بره تا بلکه کمی از حرفای ته رو بشنوه ولی مچش که تو دستای جیمین پنهون بود مانع شد
جیمین:این قضیه خیلی یهویی اتفاق افتاد هایون و تهیونگ هیچ تقصیری نداره
هایون:جیمینننن داری میگی تهیونگ اونو کشتهههه لعنتیییی بعد میگی تقصیری ندارههه
جیمین:ازت خواهش میکنممم فقط حرف گوش کن اون فقط دستور گرفت لونا چیزی رو فهمید که نباید این یه دستورهه تو هیچی نمیفهمی
جیمین:ازت خواهش میکنم رابطتو با همه درست کن این درستش نیست تهیونگ هیچ تقصیری نداره اگه اینکارو نمیکرد خودش باید الان جای لونا باشه از این به بعد هرچی من بگم و انجام بده باشه هایون؟
هایون:امااااا بازمممم(گریه)نمیشهههه(گریه)
جیمین:لطفاااااااااااا
به زور سرشو تکون داد جیمین دستشو کشید سمت ماشین
از اون روز به بعد به درخواست جیمین سعی میکرد فضا و کارشون رو درک کنه و تهیونگ رو تو دوراهی قرار نده و بهش فرصت بده بعد دیدار کوتاهی که به تهیونگ داشت همچی عوض شد هایون که قصد داشت پیش برادراش بمونه و رابطش رو با تهیونگ خوب کنه و به روال عادی برگردونه تهیونگ و جیمین و کوک که تصمیم گرفتن از این کار کوفتی بزنن بیرون و پیش خانوادشون باشن جی هوپ و الینا که تصمیم گرفتن دیگه به خارج برنگردند و همونجا موندگار شن همراه با دایون خانم
<پایان فلش بک>
برای بار هزارم جلوی آینه موهاشو تنظیم میکرد و روبه جونگ کوک که رو تخت دراز کشید گفت
جیمین:هوی جونگ کوک
کوک:بعلههههه
جیمین:میدونی دایون کجاست؟
کوک:برای چی؟
جیمین:میخام کادو تولدشو بدممم یروز تاخیر داشتم مگه یادت نیستتت تولد پارسالش سر اینکه یکساعت دیر کردم تا یه ماه دست میزدم بهش گریه میکرد
کوک:اوووو باید تو اتاقش باشه دیع
کوسن(همین بالشت های روی مبل)روی صندلی
رو پرت کرد سمت کوک
کوک:اوخخخ چتهههه
جیمین:حواست به اون دوتا کفتر عاشق باشه
کوک:بالاخره باید از یه جا شروع کنن دیگه چق سخت میگیری
برای بار دوم کوسن و پرت کرد سمت کوک
کوک:اوخخخخخ پسررررر تو خواهرتتتتت منو از پدر بودن محروم میکنینااااااا
جیمین:همین که گفتمممممم
خلاصههههه قصه ما به سر رسیددددددد دیگه برین خونه هاتوننننن
*last part*
جیمین:تهیونگ هم کارش مثل کار منه
هایون:یعنی...داری.میگی..........
جیمین:قتل دوستت هم تقصیر تهیونگ بود
احساس میکرد تمام رگای مغزش ترکیدن
خنده دار بود این همه بلا سرش بیاد غیر قابل باوره
هایون: لو....لون...لوناااا لعنتی چی میگیییی
میخاس به سمت در بره تا بلکه کمی از حرفای ته رو بشنوه ولی مچش که تو دستای جیمین پنهون بود مانع شد
جیمین:این قضیه خیلی یهویی اتفاق افتاد هایون و تهیونگ هیچ تقصیری نداره
هایون:جیمینننن داری میگی تهیونگ اونو کشتهههه لعنتیییی بعد میگی تقصیری ندارههه
جیمین:ازت خواهش میکنممم فقط حرف گوش کن اون فقط دستور گرفت لونا چیزی رو فهمید که نباید این یه دستورهه تو هیچی نمیفهمی
جیمین:ازت خواهش میکنم رابطتو با همه درست کن این درستش نیست تهیونگ هیچ تقصیری نداره اگه اینکارو نمیکرد خودش باید الان جای لونا باشه از این به بعد هرچی من بگم و انجام بده باشه هایون؟
هایون:امااااا بازمممم(گریه)نمیشهههه(گریه)
جیمین:لطفاااااااااااا
به زور سرشو تکون داد جیمین دستشو کشید سمت ماشین
از اون روز به بعد به درخواست جیمین سعی میکرد فضا و کارشون رو درک کنه و تهیونگ رو تو دوراهی قرار نده و بهش فرصت بده بعد دیدار کوتاهی که به تهیونگ داشت همچی عوض شد هایون که قصد داشت پیش برادراش بمونه و رابطش رو با تهیونگ خوب کنه و به روال عادی برگردونه تهیونگ و جیمین و کوک که تصمیم گرفتن از این کار کوفتی بزنن بیرون و پیش خانوادشون باشن جی هوپ و الینا که تصمیم گرفتن دیگه به خارج برنگردند و همونجا موندگار شن همراه با دایون خانم
<پایان فلش بک>
برای بار هزارم جلوی آینه موهاشو تنظیم میکرد و روبه جونگ کوک که رو تخت دراز کشید گفت
جیمین:هوی جونگ کوک
کوک:بعلههههه
جیمین:میدونی دایون کجاست؟
کوک:برای چی؟
جیمین:میخام کادو تولدشو بدممم یروز تاخیر داشتم مگه یادت نیستتت تولد پارسالش سر اینکه یکساعت دیر کردم تا یه ماه دست میزدم بهش گریه میکرد
کوک:اوووو باید تو اتاقش باشه دیع
کوسن(همین بالشت های روی مبل)روی صندلی
رو پرت کرد سمت کوک
کوک:اوخخخ چتهههه
جیمین:حواست به اون دوتا کفتر عاشق باشه
کوک:بالاخره باید از یه جا شروع کنن دیگه چق سخت میگیری
برای بار دوم کوسن و پرت کرد سمت کوک
کوک:اوخخخخخ پسررررر تو خواهرتتتتت منو از پدر بودن محروم میکنینااااااا
جیمین:همین که گفتمممممم
خلاصههههه قصه ما به سر رسیددددددد دیگه برین خونه هاتوننننن
۱۰.۶k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.