شاهزاده ماه پارت ۳
فردا صبح،با صدای جیغ و داد بان
و هان از خواب بیدار میشم.معمول آدمای
دیگه با صدای بلبل و گنج
شک بیدار میشن ولی مال من با صدای جیغ
جیغوی بانو هان!خب...می تونم مرغ حسابش کنم!می خندم و بلند
میشم.موهام رو مرتب می کنم و لباس مخصوصم رو می پوشم!میرم پیش
!بقیه!بانوهان فریاد می زنه
!!!مثل همیشه بی نظمی هوا گون-
!معذرت می خوام+
!باشه!برای جبرانش می تونی بیشتر کار کنی-
!چشمام رو توی حدقه می چرخونم.ناگهان بانو هان فریاد می زنه
!جناب جانگ کوک پسر وزیر جئون تشریف فرما می شوند-
همه تعظیم می کنن!منم مجبورم!اون پسر پدرمه!چه جالب؟بعضی از خدمتکار
- !ها از شدت ذوق دیدنش گریه می کنن که براشون پشت چشم نازک می کنم
- _
به نظرم که خیلی حوصله سر برن.جناب جونگ کوک خان جلومون ظاهر
میشه!اومم...بدک نیس/:خوش قیافه س!حال کمی به اونا حق میدم ولی فقط
@_@!کمی
!اهم....سلم به همگی!امیدوارم روز خوبی داشته باشین+
/:...احساس می کنم که الن داره با خودش میگه وای خراب کردم
!+من امروز اومدم تا....تا به کار ها نظارت کنم
اه دختر ها به هم چشمک می زنن و خوش حالن!خاک توی اون سرشون-_ -
!!!اه
!بانو هان که الن 180 درجه فرق کرده با خوشرویی میگه:خب عزیزان دلم
جان؟؟؟؟عزیزان دلم؟؟؟؟ما که تا چند
دقیقه پیش غاز خونه شون نبودیم چه
_- - !برسه به......خدایا آدما چقد دو رو عن
!عزیزان دلم!لطفا مشغول شین!فایتینگ-
!!!!یواش یواش دلم می خواد با حرف های بانو هان بال بیارم
جونگ کوک خان با وزیر شونبین خدمتکار ها می چرخن و خب...اون کله
!پوک ها هم سعی می کنن دل اونو ببرن
به من میرسه.می ایسته.چند تا دختر به ما زل می زنن.نترسین بابا!نمی
!!!!!دزدمش
ببینم تو....هواگون نیستی؟؟؟؟-
.سرمرو بال میارم
بله؟؟؟؟امری داشتین قربان؟؟؟+
!قربان رو با حرص گفتم
*پارت سوم*
بله؟؟؟امری داشتین قربان؟؟؟-
.قربان رو با حرص گفتم
ادامه در پارت های آینده. . . . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و هان از خواب بیدار میشم.معمول آدمای
دیگه با صدای بلبل و گنج
شک بیدار میشن ولی مال من با صدای جیغ
جیغوی بانو هان!خب...می تونم مرغ حسابش کنم!می خندم و بلند
میشم.موهام رو مرتب می کنم و لباس مخصوصم رو می پوشم!میرم پیش
!بقیه!بانوهان فریاد می زنه
!!!مثل همیشه بی نظمی هوا گون-
!معذرت می خوام+
!باشه!برای جبرانش می تونی بیشتر کار کنی-
!چشمام رو توی حدقه می چرخونم.ناگهان بانو هان فریاد می زنه
!جناب جانگ کوک پسر وزیر جئون تشریف فرما می شوند-
همه تعظیم می کنن!منم مجبورم!اون پسر پدرمه!چه جالب؟بعضی از خدمتکار
- !ها از شدت ذوق دیدنش گریه می کنن که براشون پشت چشم نازک می کنم
- _
به نظرم که خیلی حوصله سر برن.جناب جونگ کوک خان جلومون ظاهر
میشه!اومم...بدک نیس/:خوش قیافه س!حال کمی به اونا حق میدم ولی فقط
@_@!کمی
!اهم....سلم به همگی!امیدوارم روز خوبی داشته باشین+
/:...احساس می کنم که الن داره با خودش میگه وای خراب کردم
!+من امروز اومدم تا....تا به کار ها نظارت کنم
اه دختر ها به هم چشمک می زنن و خوش حالن!خاک توی اون سرشون-_ -
!!!اه
!بانو هان که الن 180 درجه فرق کرده با خوشرویی میگه:خب عزیزان دلم
جان؟؟؟؟عزیزان دلم؟؟؟؟ما که تا چند
دقیقه پیش غاز خونه شون نبودیم چه
_- - !برسه به......خدایا آدما چقد دو رو عن
!عزیزان دلم!لطفا مشغول شین!فایتینگ-
!!!!یواش یواش دلم می خواد با حرف های بانو هان بال بیارم
جونگ کوک خان با وزیر شونبین خدمتکار ها می چرخن و خب...اون کله
!پوک ها هم سعی می کنن دل اونو ببرن
به من میرسه.می ایسته.چند تا دختر به ما زل می زنن.نترسین بابا!نمی
!!!!!دزدمش
ببینم تو....هواگون نیستی؟؟؟؟-
.سرمرو بال میارم
بله؟؟؟؟امری داشتین قربان؟؟؟+
!قربان رو با حرص گفتم
*پارت سوم*
بله؟؟؟امری داشتین قربان؟؟؟-
.قربان رو با حرص گفتم
ادامه در پارت های آینده. . . . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱۸.۴k
۲۹ فروردین ۱۴۰۰