چن پارتی جیمین پارت: 17
جیمین: و اینکه سه جین هم دوس دخترمه و اگه ببینم یکیتون بهش نزدیک بشین زندتون نمیزارم
هانا دستاشو از بین دستای اون پسرا دراوورد و اومد سمتمو دستمو گرف و سمت پشت بوم مدرسه حرکت کرد
هانا: چطور میتونی با این عوضی باشی ها(داد)
سه جین: بزار برات توضیح بدم
هانا: چیو توضیح بدی ها که عاشق اون عوضی شدی (داد)
جیمین: هی اروم باش حق نداری اینجوری سرش داد بزنی
با صدای جیمین چرخیدم سمتش
هانا: ببینم عوضی توکه از سه جین بدت میومد
سه جین: هانا چرا نمیزاری برات توضیح بدم(داد)
سه جین: ببین جیمین خانوادش میخواستن که اجباری با دختر خالش ازدواج کنه منم فقط بخاطر اینکه خانوادش دست از سرش بردارن نقش دوست دخترشو بازی کنم
هانا:ینی تو الان داری به کسی کمک میکنی که همیشه اذیتت میکرده
جیمین: به تو ربطی نداره
سه جین:لطفا اروم باش دیگه
جیمین: فکر نمیکنی زیادی تو زندگیه دوستت دخالت میکنی
هانا: فک نکنم به تو ربطی داشته باشه پارک جیمین
جیمین:سه جین دوست دخترمه
هانا: خفه شو فقط نقش دوس دخترتو بازی میکنه
ی نگا به هم کردنو جفتشون از پشت بوم رفتن
منو کوکم ی نگا بهم کردیمو پست سر اون دوتا دیوونه از پشت بوم رفتیم پایین سمت کلاسمون راه افتادیم و سرجاهای خودمون نشستیم صدای پچ پچ بچه ها بگوشم میرسید ولی سعی کردم اهمیتی ندم
جیمین ازون طرف کلاس داد زدو گف
_شب بریم بیرون
هانا دستاشو از بین دستای اون پسرا دراوورد و اومد سمتمو دستمو گرف و سمت پشت بوم مدرسه حرکت کرد
هانا: چطور میتونی با این عوضی باشی ها(داد)
سه جین: بزار برات توضیح بدم
هانا: چیو توضیح بدی ها که عاشق اون عوضی شدی (داد)
جیمین: هی اروم باش حق نداری اینجوری سرش داد بزنی
با صدای جیمین چرخیدم سمتش
هانا: ببینم عوضی توکه از سه جین بدت میومد
سه جین: هانا چرا نمیزاری برات توضیح بدم(داد)
سه جین: ببین جیمین خانوادش میخواستن که اجباری با دختر خالش ازدواج کنه منم فقط بخاطر اینکه خانوادش دست از سرش بردارن نقش دوست دخترشو بازی کنم
هانا:ینی تو الان داری به کسی کمک میکنی که همیشه اذیتت میکرده
جیمین: به تو ربطی نداره
سه جین:لطفا اروم باش دیگه
جیمین: فکر نمیکنی زیادی تو زندگیه دوستت دخالت میکنی
هانا: فک نکنم به تو ربطی داشته باشه پارک جیمین
جیمین:سه جین دوست دخترمه
هانا: خفه شو فقط نقش دوس دخترتو بازی میکنه
ی نگا به هم کردنو جفتشون از پشت بوم رفتن
منو کوکم ی نگا بهم کردیمو پست سر اون دوتا دیوونه از پشت بوم رفتیم پایین سمت کلاسمون راه افتادیم و سرجاهای خودمون نشستیم صدای پچ پچ بچه ها بگوشم میرسید ولی سعی کردم اهمیتی ندم
جیمین ازون طرف کلاس داد زدو گف
_شب بریم بیرون
۷.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.