Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
دختره:گشنمهه برام نهار بیارید
دختر تا منو دید سرجاش میخکوب شد
دختره: توکییی هااااااااااا(باداد)
مائده:من
بادیگارد:ایشون دختر اقا ناصر هستند از همسردیگشون
دختره:چی گوه هاااا
دختر امد به سمتم و هولم داد ک خدمتکار ها امدن کمکم
دختره:کدوم قبرستونی بودی ک الان پیدات شدهه هااا
ناصر: درست صحبت کن با خواهرت
دختره: بابا
ناصر:اون خواهر بزرگتره
دختره: فدای سرم
اینو گفت رفت تو اتاقش
ناصر:اسمش یگانه دختر لوس و پرویی ناراحت نشو
مائده: من بدتر از ایناهم کشیدم مشکلی ندارم
ناصر: برهان پیدا کردم دوست داری باهاش چیکار کنم؟
مائده: چییییییییی؟حالش خوبه؟
ناصر: این همه ترو سیاه کبو کرده اذیتت کرده حالشو میپرسی؟
مائده:دوسش دارم خیلی هم دوسش دارم بابا بچمه ولی میشه کاریش نداشته باشید فقط نزارید منو این بچه رو بیبینه میخوام یکم عذاب بکشه با اینک براش مهم نیستم ولی اگه ۱ درصد مهم باشم
ناصر: توهم مثل سپیده خیلی عجیبی
اینو گفت کلا از خونه زد بیرون منم رو مبل نشسته بودم
(2022)
۵ماه گذشته بود رفته بودیم تو سال جدید دخترمم به دنیا امده بود اسمشم گذاشته بودم انیا به معنایی خدایی دریا،خبری از برهان نداشتم ولی به بادیگاردم گفته بودم خبری ازش بگیره گفته بودن ۵ماه از خونه بیرون نیومده بود
ناصر:انیا خانوم ما چیکار میکنه نفس من چیکار میکنه
یگانه: بابا میگم چرا مائده دخترش یک خونه دیگ نمگیرن برن
ناصر: چرا اینارو تو اینقدر اذیت میکنی چیکار به تو دارن
یگانه: ۵ماه اینجاست بخاطر شما هیچی بهش نگفتم اه اه اه
ناصر: بفهمم بهش چیزی گفت من میدونم توووو
مائده: من امدم
ناصر: نهارتو خوردی؟
مائده: اره نهارمو خوردم خیلی گشنم بود
ناصر: مائده انیا نیاز به پدر داره
مائده:بله میدونم ولی شما ک هستین
ناصر: اره من هستم ولی تو چی نیاز به توجه داری میدونم دل کندن از اون پسره سخت بود ولی
یگانه: رک بهت بگم بابا میگه شوهر کن
مائده: فکر کنم خیلی بهتون زحمت دادم
ناصر: منمنظورم این نبود ک تو زحمت دادی بهمون میگم ک به فکر خودتم باش افسردگی داری خواستگار هایی زیادی داری
مائده: باشه بهش فکر میکنم
سخت بود ک یکی دیگ جای برهان پر کنه ولی دلم برای انیا میسوخت اونم نیاز داشت به بابا....
غلط املایی داشت ببخشید
دختره:گشنمهه برام نهار بیارید
دختر تا منو دید سرجاش میخکوب شد
دختره: توکییی هااااااااااا(باداد)
مائده:من
بادیگارد:ایشون دختر اقا ناصر هستند از همسردیگشون
دختره:چی گوه هاااا
دختر امد به سمتم و هولم داد ک خدمتکار ها امدن کمکم
دختره:کدوم قبرستونی بودی ک الان پیدات شدهه هااا
ناصر: درست صحبت کن با خواهرت
دختره: بابا
ناصر:اون خواهر بزرگتره
دختره: فدای سرم
اینو گفت رفت تو اتاقش
ناصر:اسمش یگانه دختر لوس و پرویی ناراحت نشو
مائده: من بدتر از ایناهم کشیدم مشکلی ندارم
ناصر: برهان پیدا کردم دوست داری باهاش چیکار کنم؟
مائده: چییییییییی؟حالش خوبه؟
ناصر: این همه ترو سیاه کبو کرده اذیتت کرده حالشو میپرسی؟
مائده:دوسش دارم خیلی هم دوسش دارم بابا بچمه ولی میشه کاریش نداشته باشید فقط نزارید منو این بچه رو بیبینه میخوام یکم عذاب بکشه با اینک براش مهم نیستم ولی اگه ۱ درصد مهم باشم
ناصر: توهم مثل سپیده خیلی عجیبی
اینو گفت کلا از خونه زد بیرون منم رو مبل نشسته بودم
(2022)
۵ماه گذشته بود رفته بودیم تو سال جدید دخترمم به دنیا امده بود اسمشم گذاشته بودم انیا به معنایی خدایی دریا،خبری از برهان نداشتم ولی به بادیگاردم گفته بودم خبری ازش بگیره گفته بودن ۵ماه از خونه بیرون نیومده بود
ناصر:انیا خانوم ما چیکار میکنه نفس من چیکار میکنه
یگانه: بابا میگم چرا مائده دخترش یک خونه دیگ نمگیرن برن
ناصر: چرا اینارو تو اینقدر اذیت میکنی چیکار به تو دارن
یگانه: ۵ماه اینجاست بخاطر شما هیچی بهش نگفتم اه اه اه
ناصر: بفهمم بهش چیزی گفت من میدونم توووو
مائده: من امدم
ناصر: نهارتو خوردی؟
مائده: اره نهارمو خوردم خیلی گشنم بود
ناصر: مائده انیا نیاز به پدر داره
مائده:بله میدونم ولی شما ک هستین
ناصر: اره من هستم ولی تو چی نیاز به توجه داری میدونم دل کندن از اون پسره سخت بود ولی
یگانه: رک بهت بگم بابا میگه شوهر کن
مائده: فکر کنم خیلی بهتون زحمت دادم
ناصر: منمنظورم این نبود ک تو زحمت دادی بهمون میگم ک به فکر خودتم باش افسردگی داری خواستگار هایی زیادی داری
مائده: باشه بهش فکر میکنم
سخت بود ک یکی دیگ جای برهان پر کنه ولی دلم برای انیا میسوخت اونم نیاز داشت به بابا....
غلط املایی داشت ببخشید
۷.۶k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.