فیک جین ( خانه کاغذی ) پارت ۳
ویو ا.ت : با گریه به سمت اتاقم رفتم و فکر میکردم ی خلافکار باشه ولی خدا میدونه شاید هم نباشه .
پس نشستم ی کتاب باز کردم و شروع کردم به خوندن ...
ویو جین : نمی خواستم از آ.ت پنهون کنم موضوع رو ...
۳ ساعت بعد :
ویو ا.ت : خوابم برده بود و الان بیدار شدم .
خونه ساکت بود .
و من خیلی میترسیدم ...
بلند شدم ی دستی به سر و صورتم زدم و ی شلوار جین آبی و پیرهن آستین کوتاه خواکستری پوشیدم و ی رژ قرمز زدم ...
( چند دقیقه بعد )
ویو ا.ت : رفتم بقل این پارک رو به روی خونمون نشستم و ی زره با گوشیم ور رفتم بعد که دیدم صدای جیغ میاد ...
با ترس رفتم به سمت اون صدا که دیدم چند نفر مرد ماسک دار
سریع گروگانم گرفتن و دستام رو بستن و منو بردن به طرف ی
شرکت خرابه
پس نشستم ی کتاب باز کردم و شروع کردم به خوندن ...
ویو جین : نمی خواستم از آ.ت پنهون کنم موضوع رو ...
۳ ساعت بعد :
ویو ا.ت : خوابم برده بود و الان بیدار شدم .
خونه ساکت بود .
و من خیلی میترسیدم ...
بلند شدم ی دستی به سر و صورتم زدم و ی شلوار جین آبی و پیرهن آستین کوتاه خواکستری پوشیدم و ی رژ قرمز زدم ...
( چند دقیقه بعد )
ویو ا.ت : رفتم بقل این پارک رو به روی خونمون نشستم و ی زره با گوشیم ور رفتم بعد که دیدم صدای جیغ میاد ...
با ترس رفتم به سمت اون صدا که دیدم چند نفر مرد ماسک دار
سریع گروگانم گرفتن و دستام رو بستن و منو بردن به طرف ی
شرکت خرابه
۵.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.