تفرقه..
تفرقه..
$$$$$$$$$$$$$$$
پارت¹⁰
¹
ویو جونگکوک
آدرس و از یانگمی گرفتم و راه افتادم حدود نیم ساعت بعد رسیدیم خونه خانواده کیم.یانگهی رفت تو خونه منم رفتم یانگمی و رسوندم و رفتم خونه خودم.الان که یانگمی پیش بورام بود و یونا هم اونجا بود لزومی نداشت من پیشش باشم جاش امن بود و فکر نمیکنم سویون وقتی یونا پیش بورامه بیاد خونه ما.خیلی خسته شده بودم..همش فکرم پیش اون دختره..یانگهی بود..انقدر بهش فکر کردم که خوابم برد.
فردا صبح ساعت ۸
ویو یانگهی
کارای لازم رو بعد از بیدار شدن انجام دادم و به طرف آشپزخونه رفتم و صبحونه خوردم.وقتی داشتم میرفتم دانشگاه اوما صدام کرد..
-یانگهی..
÷بله اوما؟
-امروز زودتر برگرد خونه..
÷چرا؟
-آخه امروز..سالگرد ف..
÷باشه باشه..فهمیدم..ساعت ۳ بیام خوبه؟
-آره..ممنونم که کنارمی..با دائه جونگ هم هماهنگ کردم..به یانگمی هم لطفا زنگ بزن بگو زودتر بیاد.
÷چشم..
بقلش کردم و رفتم بیرون خونه.با اینکه ۴ سال از مرگ آبا میگذره ولی اوما هنوز تو فکرشه و سر سالگردش ناراحت میشه..حقم داره..اونا خیلی همو دوست داشتن و فوت آبا واقعا ضربه ی بزرگی به اوما وارد کرد..باید تو این روز تلخ که هممون دلمون میخواد زار بزنیم کنار اوما باشیم..مخصوصا دائهجونگ..اون خیلی شبیه آبا هست و واسه همین اوما از ۴ سال پیش تا الان خیلی دوسش داره.
به یانگمی زنگ زدم و گفتم بجای ساعت ۱۰ ۹ بیاد و اونم یکم غر زد ولی قبول کرد..خودش میدونه امروز چقدر برای اوما مهمه که همچی خوب پیش بره..اوما هرسال این موقع برای سلامتی آبا توی زندگی بعدیش به نيازمندانی که میشناسه کمک مالی میکنه..امیدوارم این تلاشهاش تاثیر خوبی داشته باشه..اون واقعا از دلوجونش واسه این فعالیت مایه میزاره.
×یانگهی..
÷ب..بله؟
×خوبی؟
÷آره..چطور؟
×آخه چندبار صدات کردم و نشنیدی..چیزی شده؟
÷نه..هیچی..چیز خاصی نیست..
÷مطمئنی؟
÷آ..ااااااااااه(افتاد زمین و شروع کرد به گریه کردن)
×یانگهی...
÷(گریه)پدر..پدرم..
×پدرت چی؟یانگهی..پدرت..
ویو نویسنده
سونهی خواست بگه پدرت چیشده که نگاهش به گوشی یانگهی افتاد..روش نوشته شده بود:
سالگرد فوت آبا🖤❤️🩹
با این نوشته که حالت آلارم داشت سونهی فهمید اوضاع از چه قراره..
×ی..یانگهی..منم پدرم و از دست دادم..پدر که هیچی من مادر هم ندارم..مادرم رو توی ۱۶ سالگی و پدرم رو توی ۲۲ سالگی دیگه ندیدم..من خواهر و برادر هم نداشتم..تو که ماشالله..
بقیهش جا نشد پست بعدی میزارم
$$$$$$$$$$$$$$$
پارت¹⁰
¹
ویو جونگکوک
آدرس و از یانگمی گرفتم و راه افتادم حدود نیم ساعت بعد رسیدیم خونه خانواده کیم.یانگهی رفت تو خونه منم رفتم یانگمی و رسوندم و رفتم خونه خودم.الان که یانگمی پیش بورام بود و یونا هم اونجا بود لزومی نداشت من پیشش باشم جاش امن بود و فکر نمیکنم سویون وقتی یونا پیش بورامه بیاد خونه ما.خیلی خسته شده بودم..همش فکرم پیش اون دختره..یانگهی بود..انقدر بهش فکر کردم که خوابم برد.
فردا صبح ساعت ۸
ویو یانگهی
کارای لازم رو بعد از بیدار شدن انجام دادم و به طرف آشپزخونه رفتم و صبحونه خوردم.وقتی داشتم میرفتم دانشگاه اوما صدام کرد..
-یانگهی..
÷بله اوما؟
-امروز زودتر برگرد خونه..
÷چرا؟
-آخه امروز..سالگرد ف..
÷باشه باشه..فهمیدم..ساعت ۳ بیام خوبه؟
-آره..ممنونم که کنارمی..با دائه جونگ هم هماهنگ کردم..به یانگمی هم لطفا زنگ بزن بگو زودتر بیاد.
÷چشم..
بقلش کردم و رفتم بیرون خونه.با اینکه ۴ سال از مرگ آبا میگذره ولی اوما هنوز تو فکرشه و سر سالگردش ناراحت میشه..حقم داره..اونا خیلی همو دوست داشتن و فوت آبا واقعا ضربه ی بزرگی به اوما وارد کرد..باید تو این روز تلخ که هممون دلمون میخواد زار بزنیم کنار اوما باشیم..مخصوصا دائهجونگ..اون خیلی شبیه آبا هست و واسه همین اوما از ۴ سال پیش تا الان خیلی دوسش داره.
به یانگمی زنگ زدم و گفتم بجای ساعت ۱۰ ۹ بیاد و اونم یکم غر زد ولی قبول کرد..خودش میدونه امروز چقدر برای اوما مهمه که همچی خوب پیش بره..اوما هرسال این موقع برای سلامتی آبا توی زندگی بعدیش به نيازمندانی که میشناسه کمک مالی میکنه..امیدوارم این تلاشهاش تاثیر خوبی داشته باشه..اون واقعا از دلوجونش واسه این فعالیت مایه میزاره.
×یانگهی..
÷ب..بله؟
×خوبی؟
÷آره..چطور؟
×آخه چندبار صدات کردم و نشنیدی..چیزی شده؟
÷نه..هیچی..چیز خاصی نیست..
÷مطمئنی؟
÷آ..ااااااااااه(افتاد زمین و شروع کرد به گریه کردن)
×یانگهی...
÷(گریه)پدر..پدرم..
×پدرت چی؟یانگهی..پدرت..
ویو نویسنده
سونهی خواست بگه پدرت چیشده که نگاهش به گوشی یانگهی افتاد..روش نوشته شده بود:
سالگرد فوت آبا🖤❤️🩹
با این نوشته که حالت آلارم داشت سونهی فهمید اوضاع از چه قراره..
×ی..یانگهی..منم پدرم و از دست دادم..پدر که هیچی من مادر هم ندارم..مادرم رو توی ۱۶ سالگی و پدرم رو توی ۲۲ سالگی دیگه ندیدم..من خواهر و برادر هم نداشتم..تو که ماشالله..
بقیهش جا نشد پست بعدی میزارم
۴.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.