ꜱᴀᴅɪᴍ
ᴘᴀʀᴛ:ᴇʟᴇᴠᴇɴ
[ویو ات]
دوست داشتم بدونم چی میگن بهم که دیدم از هم جدا شدند جونگکوک رفت تو حیاط سریع پشت دیوار قائم شدم اسلوونی هم رفت بالا تو اتاقش اروم به سمت حیاط یکم هوا سرد تنم مور مور شد جونگکوک دیدم که وسط حیاط وایساده با گوشی صحبت میکنه یکم رفتم جلو تا ببینم چی میگن
جونگکوک: اونو نگهش دارید دارم میام پایین
اینو گفت گوشی رو قطع کرد منظور از حرفش چی بود دیدم داره به سمت انباری پایین میره منم اروم پشت سرش رفتم وارد انباری شدم
جونگکوک در انباری رو باز کرد منم پشت درخت وایسادم که یه مرد زخمی که ممکن بود بمیره رو صندلی بسته شده بود سریع جلو دهنم رو بستم تا صدام ازم در نیاد قلبم تند تند میزد
جونگکوک: حالا میگی تورو کی فرستاده یا بکشمت
جونگکوک از کشتن ادما لذت میبره وقتی قبلت هم داشت عذابم میداد خوشش میومد
جونگکوک اسلحه رو از کمرش برداشت گذاشت سرش سریع چشمامو بستم جونگکوک اینکارو نکن لطفا خواهش میکنم چشمامو بستم که صدای بلندی تو گوشم پیچید که از دهنم جیغ کوچیکی خارج شد
از لای درخت نگاه کردم که دیدم جونگکوک برگشته به پستش
جونگکوک: یه صدای شنیدم برید ببنید کیه هر کی بکشینش
تا اینو شنیدم سریع از پشت درخت فرار کردم همینجوری مشغول دویدن بودم که پاهام به یکی از شاخه های افتاده رو درخت خورد افتادم پام پیچ خورد
&: هیی وایسا بگیریدش
اخ اروم از جام بلند شدم که یکی اومد دستم گرفت
&: پیدات کردم نمیتونی فرار کنی
#: بیا ببریمش انبار تا ببینیم اقای جونگکوک چیکار میکنن
&: نه خودش گفت بکشیمش
ات: نه نه خواهش میکنم بزارید من برم (باگریه)
#: دستشو بگیر ببریمش انباری
نمیتونستم راه برم سرم پایین بود موهام کلا پریشون بود ریخته بود جلوم اوردند منو جای اون مردی که روی صندلی نشسته بود گذاشتن
&: ببندش تا آقای جونگکوک نیومده بدو
ات: بهم دست نزن عوضی (باداد)
#: دهنتو ببند وگرنه کارتو تموم میکنم
ات: هیی تو میدونی اصلا من کیم هان
&: بیا بریم ولش کن در انباری ببند الانس که بیاد
رو سرم گونی انداختند رفتند
بعد از چند دقیقه یه نور دیدم
ات: لطفا بازم کنید خواهش میکنم
جونگکوک: از کی تاحالا تو کارای کن سرک میکشی؟
اییی نه اون جونگکوک بود که یهو گونی رو از سرم کشید
ات: تو روانی دستمو باز کن
جونگکوک: دیدیش اره؟
مطمئن بودم داشت از اون مرد صحبت میکرد سرمو انداختم پایین که داد زد
جونگکوک: کری دارم میگم دیدیش یا نه؟ (باداد)
ات: اره اره دیدیمش (باگریه)
[ویو ات]
دوست داشتم بدونم چی میگن بهم که دیدم از هم جدا شدند جونگکوک رفت تو حیاط سریع پشت دیوار قائم شدم اسلوونی هم رفت بالا تو اتاقش اروم به سمت حیاط یکم هوا سرد تنم مور مور شد جونگکوک دیدم که وسط حیاط وایساده با گوشی صحبت میکنه یکم رفتم جلو تا ببینم چی میگن
جونگکوک: اونو نگهش دارید دارم میام پایین
اینو گفت گوشی رو قطع کرد منظور از حرفش چی بود دیدم داره به سمت انباری پایین میره منم اروم پشت سرش رفتم وارد انباری شدم
جونگکوک در انباری رو باز کرد منم پشت درخت وایسادم که یه مرد زخمی که ممکن بود بمیره رو صندلی بسته شده بود سریع جلو دهنم رو بستم تا صدام ازم در نیاد قلبم تند تند میزد
جونگکوک: حالا میگی تورو کی فرستاده یا بکشمت
جونگکوک از کشتن ادما لذت میبره وقتی قبلت هم داشت عذابم میداد خوشش میومد
جونگکوک اسلحه رو از کمرش برداشت گذاشت سرش سریع چشمامو بستم جونگکوک اینکارو نکن لطفا خواهش میکنم چشمامو بستم که صدای بلندی تو گوشم پیچید که از دهنم جیغ کوچیکی خارج شد
از لای درخت نگاه کردم که دیدم جونگکوک برگشته به پستش
جونگکوک: یه صدای شنیدم برید ببنید کیه هر کی بکشینش
تا اینو شنیدم سریع از پشت درخت فرار کردم همینجوری مشغول دویدن بودم که پاهام به یکی از شاخه های افتاده رو درخت خورد افتادم پام پیچ خورد
&: هیی وایسا بگیریدش
اخ اروم از جام بلند شدم که یکی اومد دستم گرفت
&: پیدات کردم نمیتونی فرار کنی
#: بیا ببریمش انبار تا ببینیم اقای جونگکوک چیکار میکنن
&: نه خودش گفت بکشیمش
ات: نه نه خواهش میکنم بزارید من برم (باگریه)
#: دستشو بگیر ببریمش انباری
نمیتونستم راه برم سرم پایین بود موهام کلا پریشون بود ریخته بود جلوم اوردند منو جای اون مردی که روی صندلی نشسته بود گذاشتن
&: ببندش تا آقای جونگکوک نیومده بدو
ات: بهم دست نزن عوضی (باداد)
#: دهنتو ببند وگرنه کارتو تموم میکنم
ات: هیی تو میدونی اصلا من کیم هان
&: بیا بریم ولش کن در انباری ببند الانس که بیاد
رو سرم گونی انداختند رفتند
بعد از چند دقیقه یه نور دیدم
ات: لطفا بازم کنید خواهش میکنم
جونگکوک: از کی تاحالا تو کارای کن سرک میکشی؟
اییی نه اون جونگکوک بود که یهو گونی رو از سرم کشید
ات: تو روانی دستمو باز کن
جونگکوک: دیدیش اره؟
مطمئن بودم داشت از اون مرد صحبت میکرد سرمو انداختم پایین که داد زد
جونگکوک: کری دارم میگم دیدیش یا نه؟ (باداد)
ات: اره اره دیدیمش (باگریه)
۱۸.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.