زندگی نامه ونگوگ:)
خیلی طول نکشید که ونگوگ دوباره به بیمارستان برگشت و بعد از چند هفته سکوت به تئو چنین نوشت: «من آنقدر نگرانی برادرانه در نامه های پرمحبت تو می بینم که وظیفه ی خود می دانم، سکوت را بشکنم. حال که این نامه را می نویسم به عنوان دیوانه نیست که با تو سخن می گویم؛ بلکه به عنوان برادری است که تو می شناسی و همه قوای عقلی خود را در اختیار دارد.» بعد واسش توضیخ میده که چجوری همسایه هاش از شهردار آرل خواستن اونو به بیمارستان بفرستد!
خلاصه، کمی بعد ونگوگ از بیمارستان آزاد شد، اما خودش خواست که به «تیمارستان سن رمی » بفرستنش. فقط خواست که اتاقی بهش بدهند تا بتونه توش نقاشی کنه. با درخواستش موافقت شد و به برادرش چنین نوشت: «گمان نمی کنم از این پس بتوانم مرتب برای تو نامه بنویسم، زیرا روزهای من هم آنقدر روشن نیست که از عهده ی نوشتن عبارات مربوط برآیم.»
توی تیمارستان مدام نقاشی می کرد و شب و روزش در اندیشه ی سروهای سبز و برگهای زیتون و گلهای آفتاب گردان و آسمان پرستاره می گذشت..(((:
توی تیمارستان، بقیه دیوونه ها دورش جمع میشدن و موقعی که نقاشی میکرد نگاهش میکردن که چطور با عشق رنگ هارو روی بوم به چیز های منسجمی تبدیل میکنه(:
بعضی وقتا هم غم عمیقی وجودش رو فرا می گرفت و شکست و بی حاصلی خودشو حس می کرد. یکبار به برادرش که تنها کسی بود که دوستدارش بود چنین نوشت: «اگر محبت تو نباشد، رنجی که می کشم مرا بدون احساس ندامت به سوی خودکشی خواهد کشانید
5/6
خلاصه، کمی بعد ونگوگ از بیمارستان آزاد شد، اما خودش خواست که به «تیمارستان سن رمی » بفرستنش. فقط خواست که اتاقی بهش بدهند تا بتونه توش نقاشی کنه. با درخواستش موافقت شد و به برادرش چنین نوشت: «گمان نمی کنم از این پس بتوانم مرتب برای تو نامه بنویسم، زیرا روزهای من هم آنقدر روشن نیست که از عهده ی نوشتن عبارات مربوط برآیم.»
توی تیمارستان مدام نقاشی می کرد و شب و روزش در اندیشه ی سروهای سبز و برگهای زیتون و گلهای آفتاب گردان و آسمان پرستاره می گذشت..(((:
توی تیمارستان، بقیه دیوونه ها دورش جمع میشدن و موقعی که نقاشی میکرد نگاهش میکردن که چطور با عشق رنگ هارو روی بوم به چیز های منسجمی تبدیل میکنه(:
بعضی وقتا هم غم عمیقی وجودش رو فرا می گرفت و شکست و بی حاصلی خودشو حس می کرد. یکبار به برادرش که تنها کسی بود که دوستدارش بود چنین نوشت: «اگر محبت تو نباشد، رنجی که می کشم مرا بدون احساس ندامت به سوی خودکشی خواهد کشانید
5/6
۶.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.