چند پارتی کوک
چند پارتی کوک
عشق خونآشامی
ویو ات
امروز باز مدرسه داشتم حال نداشتم برم ولی مجبور بودم پاشدم حاضر شدم و رفتم مدرسه امروز اولین روز مدرسه بود
من با دوستم نونا نشسته بودیم که دوس پسر نونا اومد و نونا رفت پیشش یه پسره از در اومد داخل واییییییییییی خیلی خوشگل بود تا حالا ندیده بودمش اومد سمتم یعنی چی میخواست. اومد نشست کنارم
کوک:میتونم اینجا بشینم
ات:بب.بله
کوک:ممنون (سرد)
ویو ات
فرداش خیلی زود بیدارشدم و سریع رفتم کلاس نشستم کتابم رو باز کردم داشتم کتاب رو ورق میزدم که کوک اومد داخل فقط ما دو تا بودیم اومد نزدیکم نزدیک و نزدیک تر تا اینکه فاصله صورتمون ۵ سانت بود
کوک:ترسیدی
ات:ن.ننههه
که کوک تبدیل به خونآشام شد خیلی ترسیده بودم
ویو کوک
اون ازم میترسه ولی من دوسش دارم و راستش فقط به خاطر اون اومدم اینجا اومدم ماله خودم کنمش🔞
کوک:خب یا باید بزاری بکنمت یل از خونت بخورم
ویو ات
باورم نمیشه اون خون آشام هس ولی نباید اجازه بدم دخترونه گیم رو ازم بگیره
ات:خونم رو بخور
راوی:کوک دندون های تیزش رو فرو برد در گردن ات ات از درد بیهوش شد
وقتی بیدار شد
عشق خونآشامی
ویو ات
امروز باز مدرسه داشتم حال نداشتم برم ولی مجبور بودم پاشدم حاضر شدم و رفتم مدرسه امروز اولین روز مدرسه بود
من با دوستم نونا نشسته بودیم که دوس پسر نونا اومد و نونا رفت پیشش یه پسره از در اومد داخل واییییییییییی خیلی خوشگل بود تا حالا ندیده بودمش اومد سمتم یعنی چی میخواست. اومد نشست کنارم
کوک:میتونم اینجا بشینم
ات:بب.بله
کوک:ممنون (سرد)
ویو ات
فرداش خیلی زود بیدارشدم و سریع رفتم کلاس نشستم کتابم رو باز کردم داشتم کتاب رو ورق میزدم که کوک اومد داخل فقط ما دو تا بودیم اومد نزدیکم نزدیک و نزدیک تر تا اینکه فاصله صورتمون ۵ سانت بود
کوک:ترسیدی
ات:ن.ننههه
که کوک تبدیل به خونآشام شد خیلی ترسیده بودم
ویو کوک
اون ازم میترسه ولی من دوسش دارم و راستش فقط به خاطر اون اومدم اینجا اومدم ماله خودم کنمش🔞
کوک:خب یا باید بزاری بکنمت یل از خونت بخورم
ویو ات
باورم نمیشه اون خون آشام هس ولی نباید اجازه بدم دخترونه گیم رو ازم بگیره
ات:خونم رو بخور
راوی:کوک دندون های تیزش رو فرو برد در گردن ات ات از درد بیهوش شد
وقتی بیدار شد
۴.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲