پارت4 دختری از جنس انسان 💕( جیمین خون اشامی )🌹

از زبون جیهوپ:داشتیم حرف میزدیمو میخندیدم که صدای پا اومد فهمیدم که جیمینه سریع به ا.ت گفتم؛:بره قایم بشه میترسیدم جیمین ا.ت بکشه
ا.ت شاید بتونه جیمینو خوب کنه
ا.ت رفت تو اتاق جیمین قایم شد
ا.ت
رفتم تو اتاق جیمین قایم شدم روی تختش که خوابم برد
جیمین
صدای خنده میومد ازش متنفر بودم
برای همین فهمیدم کاره اون دختری
ا.ت باید ی درسی بهش میدادم همه جارو گشتم
ندیدمش تا تو اتاقم رفتم دیدمش اونجاش ولی چون خیلی کوچولو بود روی تخت بود و واصلا تخت کمی هم فرووهم نبرد جوری که انگار کسی رویی تخت نبود ازاین فکرا اومدم بیرون رفتن سمتش میخواستم خونشون بخورم که تعجب کردم بوی الکل نمیداد بوی توت فرنگی میداد اون بابقیه فرق داشت مثل دخترا نبود که بوی الکل خفم میکرد
داشتم به این چیزا فکر میکردم که فکری ب ذهنم رسید گفتم بیام ذهنشو بخونم تو ذهنش فقط فکر شکلات بود با دستم شکمشو نوازش کردن و گفتم شکمو داشتم فکر میکرم که روی شکمش خوابم برد
بهش گفتم که اگرم همه ی پولارو بهم بده مادرت بازم ولت نمیکنم. لبشو بویسدم طعمه کاکائو میداد
بغلش کردم و کردنشو میبوسیدم و بو میکردم که خوابم برد







اصکی بشدت ممنوع❌

شاید مثبته 18 کنم






شرط بعد برای پارت بعدی 😜👇👇👇👇👇👇

لایک 50 تا

فالو170 تا

کامنت ۲۳تا

بازیدد۴۴۴