۳۶
در باز شد
=سلام اینجا خونه کیم سوهیون عه؟(فرانسوی)
؟. سلام نه(فرانسوی)
=میشناسینشون؟(فرانسوی)
؟. نه(فرانسوی)
=ممنون(فرانسوی)
(چند ساعت بعد)
منو لوکاس رو علفای کنار برج ایفل ولو شدیم
=داره حالم از زبان فرانسوی به هم میخره
لوکاس. انقدر تو گوگل ترجمه زدم خودمم حفظ شدم
رومو برگردوندم سمتش
=خوبه دیگه به گوگل ترجمه نیاز نداری
که اونم سرشو برگردوند
لوکاس. من هیچوقت مثل تو حرفه ای حرف نمیزنم
چند دقیقه چشم تو چشم شدیم
لوکاس سرشو نزدیکم کرد
لوکاس. واقعا منو نمیخوای یا بخاطر کوک عه هووم
=لوکاس دوباره شروع نکن(با خنده)
لوکاس. من به این جذابی آخه دلت میاد
راست میگفت جذاب بود
سرشو نزدیکتر کرد چشماشو بست تا ببوستم نمیدونستم چرا ولی تکون نمیخردم که گوشیم زنگ خرد(شما منو میشناسین به این زودی همو نمیبوسن)سریع نشستم و گوشیمو از جیبم در اوردم دیدم تهیونگه
=الو داداش
&برا امروز بسه بریم خونه جمع کنین بچه هارو
=چشم ارباب
&زهرمار(با خنده)
قطع کردم
و کامل بلند شدم
کوله مو انداختم
=پاشو بابات گفت بریم
لوکاس. داشت خوش میگذشت کهه
=دارم برات لوکاس
سوار ماشین شدیم
لوکاس. پس لیدی جواب مثبت داد
=نه هنور نظرم همونه بعدم من اون معقع نمیدونم چم بود تکون نمیخوردم
لوکاس. باشه
ماشینو روشن کردو بچه هارو سوار کرد
رومو برگردوندم دیدم همه خوابن
=خیلی خستن
رومو کردم سمت شیشه ماشین
=فرانسه جای قشنگیه.. شهر عاشقا
لوکاس. مثل منو تو
=داری خودتو گول میزنیاا
لوکاس. رسیدیییییم(عربده)
که همه بیدار شدن و رفتیم پایین
رفتیم تو
&نورا چیزی پیدا نکردی
نورا. نه خیلی دنبال شماره تلفن یا پلاک میگشتم ولی نبود اما..
لوکاس. شاید اصلا تو فرانسه نیستن
نورا. تو حرف من نپر بچه.. اما یچی فهمیدم که اونم اینه تو فرانسه ان
به ساعت مچیم نگاه کردم
=ساعت 9 عه شام چی بخریم
لوکاس. نمیشه چیزی سفارش بدیم
=یعنی چی ناراحت شدم
لوکاس. چراا
=یعنی دستپخت من خوب نیست؟
لوکاس. چی... نـ.. نه منــ.. منظوری نداشتم
=شوخی کردم خودمم خستم
یچی سفارس دادیمو دور هم خردیمو هرکسی داشت لحظه خنده دارشو تعریف میکردن
یونجین. نامجون یهو گفت ببخشید منو میشناسین اونم به کره ای
نامجون. خوب آخراش بود دیگه رد داده بودم
خندم گرفت
=سلام اینجا خونه کیم سوهیون عه؟(فرانسوی)
؟. سلام نه(فرانسوی)
=میشناسینشون؟(فرانسوی)
؟. نه(فرانسوی)
=ممنون(فرانسوی)
(چند ساعت بعد)
منو لوکاس رو علفای کنار برج ایفل ولو شدیم
=داره حالم از زبان فرانسوی به هم میخره
لوکاس. انقدر تو گوگل ترجمه زدم خودمم حفظ شدم
رومو برگردوندم سمتش
=خوبه دیگه به گوگل ترجمه نیاز نداری
که اونم سرشو برگردوند
لوکاس. من هیچوقت مثل تو حرفه ای حرف نمیزنم
چند دقیقه چشم تو چشم شدیم
لوکاس سرشو نزدیکم کرد
لوکاس. واقعا منو نمیخوای یا بخاطر کوک عه هووم
=لوکاس دوباره شروع نکن(با خنده)
لوکاس. من به این جذابی آخه دلت میاد
راست میگفت جذاب بود
سرشو نزدیکتر کرد چشماشو بست تا ببوستم نمیدونستم چرا ولی تکون نمیخردم که گوشیم زنگ خرد(شما منو میشناسین به این زودی همو نمیبوسن)سریع نشستم و گوشیمو از جیبم در اوردم دیدم تهیونگه
=الو داداش
&برا امروز بسه بریم خونه جمع کنین بچه هارو
=چشم ارباب
&زهرمار(با خنده)
قطع کردم
و کامل بلند شدم
کوله مو انداختم
=پاشو بابات گفت بریم
لوکاس. داشت خوش میگذشت کهه
=دارم برات لوکاس
سوار ماشین شدیم
لوکاس. پس لیدی جواب مثبت داد
=نه هنور نظرم همونه بعدم من اون معقع نمیدونم چم بود تکون نمیخوردم
لوکاس. باشه
ماشینو روشن کردو بچه هارو سوار کرد
رومو برگردوندم دیدم همه خوابن
=خیلی خستن
رومو کردم سمت شیشه ماشین
=فرانسه جای قشنگیه.. شهر عاشقا
لوکاس. مثل منو تو
=داری خودتو گول میزنیاا
لوکاس. رسیدیییییم(عربده)
که همه بیدار شدن و رفتیم پایین
رفتیم تو
&نورا چیزی پیدا نکردی
نورا. نه خیلی دنبال شماره تلفن یا پلاک میگشتم ولی نبود اما..
لوکاس. شاید اصلا تو فرانسه نیستن
نورا. تو حرف من نپر بچه.. اما یچی فهمیدم که اونم اینه تو فرانسه ان
به ساعت مچیم نگاه کردم
=ساعت 9 عه شام چی بخریم
لوکاس. نمیشه چیزی سفارش بدیم
=یعنی چی ناراحت شدم
لوکاس. چراا
=یعنی دستپخت من خوب نیست؟
لوکاس. چی... نـ.. نه منــ.. منظوری نداشتم
=شوخی کردم خودمم خستم
یچی سفارس دادیمو دور هم خردیمو هرکسی داشت لحظه خنده دارشو تعریف میکردن
یونجین. نامجون یهو گفت ببخشید منو میشناسین اونم به کره ای
نامجون. خوب آخراش بود دیگه رد داده بودم
خندم گرفت
۳.۶k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.