چشمانت را بستی و رفتی
چشمانت را بستی و رفتی
اما نمی دانستی در پس این رفتن تو چه غم ها و غصه هایی که بر سر ما خراب نشد
نمی دانستی با رفتنت سیاه شد تمام نقطه های رنگی درون دنیایمان.
نمی دانستی همان هنگام که چشمانت را بستی و فروغ نگاهت را از دنیای ما گرفتی، ما هم در تاریکی محض محو شدیم.
تو نور دنیای ما بودی، تو امید خشت خشت این کاشانه بودی و نمی دانستی
نمی دانستی چه آواری چه مصیبتی و چه سرگذشت شومی را با رفتنت به ما تحمیل میکنی
اما نمی دانستی در پس این رفتن تو چه غم ها و غصه هایی که بر سر ما خراب نشد
نمی دانستی با رفتنت سیاه شد تمام نقطه های رنگی درون دنیایمان.
نمی دانستی همان هنگام که چشمانت را بستی و فروغ نگاهت را از دنیای ما گرفتی، ما هم در تاریکی محض محو شدیم.
تو نور دنیای ما بودی، تو امید خشت خشت این کاشانه بودی و نمی دانستی
نمی دانستی چه آواری چه مصیبتی و چه سرگذشت شومی را با رفتنت به ما تحمیل میکنی
۶.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱