جراح من💙p5
جین:داشتم رستوران رو تعطیل میکردم نامجونم داشت کمکم میکرد که ...
نامجون: داشتم کمک جین میکردم رستوران رو تعطیل کنه که در رستوران با صدای وحشتناکی باز شد منو جین که توی آشپزخانه بودیم گرخیدیم (پسرم این چه حرفیه!)
جین: دوتایی قایم شدیم که یونا رو دیدم ، ای خدا دوباره این افریطه(حق گفتی پسرم)
نامجون : یونا بود ! این موقع شب اینجا ؟ عجب شانسی دارم من مثلا اومدم که نبینمش...
جین : ناامی بیا از در پشتی بریم من به آشپز های دیگه میگم رستوران رو ببندن.
نامجون : اوکی! بریم...
(نامجون و جین از در پشتی فرار کردن چون نمیخواستن یونا رو ببینن)
یونا : اوپااااااااااااا(با عشوه فراوان)عوق
آشپز 1 : ببخشید خانوم رستوران تعطیله!
یونا : چییییییی!!!
آشپز 2 : لطفا فردا بیاید.
یونا : من زن داداش سرآشپز رستورانم . گرفتی!
آشپز 1: خانوم بفرمایید بیرون! رستوران تعطیله
یونا : مگه...
(2 تا آشپز ها یونا رو بیرون کردن، دلم خنک شد!)
یونا :اه! (عصبانی رفت خونش ، نامی و جین داشتن یونا رو تماشا میکردن و میخندیدن)
جین : بریم یه سوجو بزنیم اما اینبار مهمون من!
نامجون : آخه!
جین : آخه درد! بیا بریم تا سرت خلوته تازه فردا تعطیله
نامجون :اوکی!
*******************************
ا/ت : اوففف حوصلم سر رفته!
پشمک : میووووووووووووو
ا/ت : بزار به لیا زنگ بزنم
لیا : سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام چطوریییییییی؟
ا/ت : حوصلم سر رفته بیا باهم بریم سوجو بخوریم
لیا: باش ، از خودامه
ا/ت: میبینمت!
لیا : میام دنبالت!
******************************
نامجون : آخ ..... امش هوا یکم خنکه!
جین : آره آدم آب نمیشه(در حال ریختن سوجو برای نامی)
نامجون : ممنون که منو از یونا نجات دادی !
جین : کاری نکردم!
نامجون و جین : هانا تول سد... به سلامتی
************************
ا/ت : آخیش حوصلم حسابی پوکیده بود
لیا : میدونم!
لیا : ببین ببین!
ا/ت : چی شده ؟
لیا : اونجا رو دکتر و سرآشپز
ا/ت: کیییی.... ترسوندیم
لیا : وایییییییی خدا داداش دکتر چقدر کراشهههههههه
ا/ت : آروم باش الان کل جمعیت نگامون میکنن
لیا : دوست پسرم رو پیدا کردم
ا/ت : کی؟
لیا : برادر کیم نامجون
ا/ت : اون کسی رو به راحتی نمیپذیره
لیا : تو از کجا میدونی
ا/ت : وقتی کارآموز بودم دکتر بهم گفت .
لیا : اون وقت چرا ؟
ا/ت : فضول!
لیا : (خم شده روی میز) بگو ترو خداااااااااا
ا/ت :
فلش بک به 3 سال پیش:
***********************************
خب خب شرایط پارت بعدی
10 لایک و 10 کامنت
بستگی به خودتون داره که بخواین زود تر پارت بعدی رو بخونید اول شرایط
نامجون: داشتم کمک جین میکردم رستوران رو تعطیل کنه که در رستوران با صدای وحشتناکی باز شد منو جین که توی آشپزخانه بودیم گرخیدیم (پسرم این چه حرفیه!)
جین: دوتایی قایم شدیم که یونا رو دیدم ، ای خدا دوباره این افریطه(حق گفتی پسرم)
نامجون : یونا بود ! این موقع شب اینجا ؟ عجب شانسی دارم من مثلا اومدم که نبینمش...
جین : ناامی بیا از در پشتی بریم من به آشپز های دیگه میگم رستوران رو ببندن.
نامجون : اوکی! بریم...
(نامجون و جین از در پشتی فرار کردن چون نمیخواستن یونا رو ببینن)
یونا : اوپااااااااااااا(با عشوه فراوان)عوق
آشپز 1 : ببخشید خانوم رستوران تعطیله!
یونا : چییییییی!!!
آشپز 2 : لطفا فردا بیاید.
یونا : من زن داداش سرآشپز رستورانم . گرفتی!
آشپز 1: خانوم بفرمایید بیرون! رستوران تعطیله
یونا : مگه...
(2 تا آشپز ها یونا رو بیرون کردن، دلم خنک شد!)
یونا :اه! (عصبانی رفت خونش ، نامی و جین داشتن یونا رو تماشا میکردن و میخندیدن)
جین : بریم یه سوجو بزنیم اما اینبار مهمون من!
نامجون : آخه!
جین : آخه درد! بیا بریم تا سرت خلوته تازه فردا تعطیله
نامجون :اوکی!
*******************************
ا/ت : اوففف حوصلم سر رفته!
پشمک : میووووووووووووو
ا/ت : بزار به لیا زنگ بزنم
لیا : سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام چطوریییییییی؟
ا/ت : حوصلم سر رفته بیا باهم بریم سوجو بخوریم
لیا: باش ، از خودامه
ا/ت: میبینمت!
لیا : میام دنبالت!
******************************
نامجون : آخ ..... امش هوا یکم خنکه!
جین : آره آدم آب نمیشه(در حال ریختن سوجو برای نامی)
نامجون : ممنون که منو از یونا نجات دادی !
جین : کاری نکردم!
نامجون و جین : هانا تول سد... به سلامتی
************************
ا/ت : آخیش حوصلم حسابی پوکیده بود
لیا : میدونم!
لیا : ببین ببین!
ا/ت : چی شده ؟
لیا : اونجا رو دکتر و سرآشپز
ا/ت: کیییی.... ترسوندیم
لیا : وایییییییی خدا داداش دکتر چقدر کراشهههههههه
ا/ت : آروم باش الان کل جمعیت نگامون میکنن
لیا : دوست پسرم رو پیدا کردم
ا/ت : کی؟
لیا : برادر کیم نامجون
ا/ت : اون کسی رو به راحتی نمیپذیره
لیا : تو از کجا میدونی
ا/ت : وقتی کارآموز بودم دکتر بهم گفت .
لیا : اون وقت چرا ؟
ا/ت : فضول!
لیا : (خم شده روی میز) بگو ترو خداااااااااا
ا/ت :
فلش بک به 3 سال پیش:
***********************************
خب خب شرایط پارت بعدی
10 لایک و 10 کامنت
بستگی به خودتون داره که بخواین زود تر پارت بعدی رو بخونید اول شرایط
۲۷.۷k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.