پارت4
دیانا:رفتم پایین که کنار مامان نشستم متین اونور کنار مامانم نشسته بود
مامان با نیکا میریم خرید
مامان:باشه قبل از ده اینجا باشین
دیانا:اوک
رفتم بالا پیش نیکا
نیکا:چیشد وای مامانمو چیکار کنم
دیانا:نیکا بنظرت پسرا بیایین بیشتر بهمون وقت نمیدن
نیکا:آره پس پسرا هم بیان
دیانا:اوک بیان
اریش کردیم رفتیم پایین
نیکادیا:متین ارسلان
ارمتین:بله
نیکا:بیایین دیگه
متین:کجا?
دیانا:خونه پسر شجاع
متین:هه تو خوبی
دیانا :بیا دیگه
متینو ارسلان آمدن
باهام رفتیم
ولی پسرا ازمون جدا شدن
اوف نیکاساعت 12
نیکا:وای الان چکار کنیم
دیانا:سریع برگردیم خونه
رسیدیم خونه همه شاکی پسرا هم قبل ما برگشته بودن منو دیانا خواستیم یواش در بریم بالا که
بابا ن:نیکاا(عصبی)
نیکا:برگشتم و با صدای که از ته چاه میومد (بله)
نفهمیدم چیشد که نصف صورتم سوخت افتادم زمین
منو سیلی زد انتظاری ازش نداشتم
گریه میکردم دیانا هم از عمو یه سلی خورد کلی سرزنش که دست یکی به طرف آمد
متین:بیا بریم
دیانا:دستشو گرفتم بلند شدم
نیکاهم ارسلان برد بالا
متین:باید بهش بگم بیرون موندن یعنی چی
مامان با نیکا میریم خرید
مامان:باشه قبل از ده اینجا باشین
دیانا:اوک
رفتم بالا پیش نیکا
نیکا:چیشد وای مامانمو چیکار کنم
دیانا:نیکا بنظرت پسرا بیایین بیشتر بهمون وقت نمیدن
نیکا:آره پس پسرا هم بیان
دیانا:اوک بیان
اریش کردیم رفتیم پایین
نیکادیا:متین ارسلان
ارمتین:بله
نیکا:بیایین دیگه
متین:کجا?
دیانا:خونه پسر شجاع
متین:هه تو خوبی
دیانا :بیا دیگه
متینو ارسلان آمدن
باهام رفتیم
ولی پسرا ازمون جدا شدن
اوف نیکاساعت 12
نیکا:وای الان چکار کنیم
دیانا:سریع برگردیم خونه
رسیدیم خونه همه شاکی پسرا هم قبل ما برگشته بودن منو دیانا خواستیم یواش در بریم بالا که
بابا ن:نیکاا(عصبی)
نیکا:برگشتم و با صدای که از ته چاه میومد (بله)
نفهمیدم چیشد که نصف صورتم سوخت افتادم زمین
منو سیلی زد انتظاری ازش نداشتم
گریه میکردم دیانا هم از عمو یه سلی خورد کلی سرزنش که دست یکی به طرف آمد
متین:بیا بریم
دیانا:دستشو گرفتم بلند شدم
نیکاهم ارسلان برد بالا
متین:باید بهش بگم بیرون موندن یعنی چی
۲۲.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.