هفت پسر+ دختر
هفت پسر+ دختر
پارت ۴۸
÷ نامجون تو امروز بهم نشون دادی هنوز عوض نشدی
× ش....شدم
÷ نشدیییی میفهمی داشتی دوباره یه بچه رو اذیت میکردی نامجون پدر مادرت تو رو ۷ سالگی اوردن پیش ما تا اطرافت بچه نباشه ولی تو بد تر شدی
× به خاطر تو بود تو برادر کوچیکه من بودی چه طور میتونستم بزارم همه به خاطر زیباییت و جوکات مسخرت کنن من
÷ باشه برای مراقبت من بود اما نامجون اینبار چه طور برای مراقبت از خودش میخواستی بزنیش؟
× نه نه جین من از خود بی خود شدم
÷ دیگه اینطوری نشو خواهشن .....دخترت بهت نیاز داره بزار انتقام بگیره اما با کمک ما
دختر سوئیچ رو برداشت و از اتاق خارج شد نمیدونست زندگی این هفت تا پسر به خصوص نامجون چجوری شروع شده بود اما میدونست به مرور زمان حتما میفهمید.......
وارد اتاقش شد و سوئیچ رو به ته داد ته رفت تا آماده شه دختر کمد لباسش رو باز کرد تا یه لباس رو انتخاب کنه و بپوشه یکی از لباساش رو انتخاب کرد و پوشید از اتاق خارج شد و اروم از پله ها پایین رفت که صدای جین اومد
÷ کجا؟
+ دارم میرم هوا خوری نمیتونم ؟
÷ چرا برو .....ا راستی تولدت مبارک
+ م..مرسی
از در خارج شد که ته رو با لباس جین آبی دید که روی موتور نشسته و منتظرشه سمتش رفت و سوار شد و از پشت بغلش کرد
+ بریم
ته نگاهش کرد
☆ خوشکل شدی
+ مرسی
موتور رو روشن کرد و با هم خارج شدن
پارک*
( بچه ها اگه میتونید اهنگ سمفونی از آیدین توسلی رو بزارید قشنگه با این قسمت و قسمت بعد اونم گوش کنید )
یونا در حال رقصیدن بود و ته با خنده بهش نگا میکرد کیک روی میز بود و کلی خوراکی کنارش ته از یونا داشت فیلم میگرفت و بهش با لبخند نگا میکر موسیقی تموم شد و یونا خم شد و هی تشکر میکرد در آخرم کنار ته نشست
ته یه فندک از جیبش برداشت و کیک رو روشن کرد و شروع به شمردن کرد
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
یونا.......
عکس ها رو چک کنید :)
پارت ۴۸
÷ نامجون تو امروز بهم نشون دادی هنوز عوض نشدی
× ش....شدم
÷ نشدیییی میفهمی داشتی دوباره یه بچه رو اذیت میکردی نامجون پدر مادرت تو رو ۷ سالگی اوردن پیش ما تا اطرافت بچه نباشه ولی تو بد تر شدی
× به خاطر تو بود تو برادر کوچیکه من بودی چه طور میتونستم بزارم همه به خاطر زیباییت و جوکات مسخرت کنن من
÷ باشه برای مراقبت من بود اما نامجون اینبار چه طور برای مراقبت از خودش میخواستی بزنیش؟
× نه نه جین من از خود بی خود شدم
÷ دیگه اینطوری نشو خواهشن .....دخترت بهت نیاز داره بزار انتقام بگیره اما با کمک ما
دختر سوئیچ رو برداشت و از اتاق خارج شد نمیدونست زندگی این هفت تا پسر به خصوص نامجون چجوری شروع شده بود اما میدونست به مرور زمان حتما میفهمید.......
وارد اتاقش شد و سوئیچ رو به ته داد ته رفت تا آماده شه دختر کمد لباسش رو باز کرد تا یه لباس رو انتخاب کنه و بپوشه یکی از لباساش رو انتخاب کرد و پوشید از اتاق خارج شد و اروم از پله ها پایین رفت که صدای جین اومد
÷ کجا؟
+ دارم میرم هوا خوری نمیتونم ؟
÷ چرا برو .....ا راستی تولدت مبارک
+ م..مرسی
از در خارج شد که ته رو با لباس جین آبی دید که روی موتور نشسته و منتظرشه سمتش رفت و سوار شد و از پشت بغلش کرد
+ بریم
ته نگاهش کرد
☆ خوشکل شدی
+ مرسی
موتور رو روشن کرد و با هم خارج شدن
پارک*
( بچه ها اگه میتونید اهنگ سمفونی از آیدین توسلی رو بزارید قشنگه با این قسمت و قسمت بعد اونم گوش کنید )
یونا در حال رقصیدن بود و ته با خنده بهش نگا میکرد کیک روی میز بود و کلی خوراکی کنارش ته از یونا داشت فیلم میگرفت و بهش با لبخند نگا میکر موسیقی تموم شد و یونا خم شد و هی تشکر میکرد در آخرم کنار ته نشست
ته یه فندک از جیبش برداشت و کیک رو روشن کرد و شروع به شمردن کرد
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
یونا.......
عکس ها رو چک کنید :)
۹.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.